خلاصه ماشینی:
"(32) در مورد اول، دو آیه در قرآن کریم آمده است که در یکی سیطره و تسلط پیامبر(ص) بر مردم نفی شده است و در دیگری جبار بودن ایشان: «نحن اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجبار»، (33) «فذکر انما انت مذکر * لست علیهم بمسیطر» (34) این آیات، هر دو در سوره های مکی آمده اند و همانطور که از سیاق آیات قبل و بعد آنها مشخص است، مربوط به امر هدایت و ایمان هستند؛ زیرا مخاطب آنها مشرکانند.
از سوی دیگر، اگر این آیات را شامل امور اجتماعی بدانیم و خطاب آنها را شامل مؤمنان در مدینه نیز بگیریم، آنچه این آیات از پیامبر(ص) نفی میکنند، صفت زورگویی و تسلط با زور است و چنین اوصافی حتی در صورت قائل شدن به حاکمیت سیاسی پیامبراکرم(ص) از ایشان منتفی است؛ زیرا حکومت حضرت، چون مبتنی بر حق است بر اساس ایمان به خدا و رسول و رفق و مدارا انجام میپذیرد: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»، (37) نه بر اساس جباریت و زورگویی، که خداوند آن را در مقابل حکومت پیامبران(ع) معرفی میکند: «تلک عاد جحدوا بآیات ربهم و عصوا رسله و اتبعوا امر کل جبار عنید».
(67) ثالثا در آیه مورد استشهاد، برای حمل حکم پیامبر(ص) بر قاضی تحکیم ـ همانطور که قبلا هم توضیح داده شد ـ مسأله روشنتر است؛ زیرا در آنجا اصلا سخن از پذیرش یا عدم پذیرش نیست تا حمل بر قضاوت در امور شود، بلکه بحث در این است که هرگاه امر مبرمی از سوی خدا و رسول صادر گردید، دیگر مؤمنان از خود اختیاری ندارند؛ یعنی حتی اموری که بهطور عادی در اختیار خودشان است، با حکم خدا و رسول، از آنان سلب میشود."