چکیده:
نیاز تاریخی کشور به تأسیس قانون و رویه و باور به قانون مداری و به تبع آن نیاز به تحولی نظاممند در نظام دیوان سالاری ناکارآمد، به ویژه در دورۀ ناصرالدین به سبب تأثیرپذیری نخبگانگیری و دولتی دورۀ قاجار از ارزشهای جامعه غربی در این زمینه، مبدل به مطالبهای جدی -هرچند نیمه پنهان- جامعه ایرانی گردید. برنامههای بنیادین اصلاح نظام اداری کشور و برقراری قانون و نظم در دورۀ صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر در پاسخ به این مطالبه به علل و دلایل گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی به ویژه ساخت قدرت خودکامه به انجام نرسید و با شهادت امیر معلق ماند. پس از چند سالی نوبت به صدارت میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی رسید. براستی میتوان وی را مبدع و آموزگار تأسیس قانون و قانونگذاری و پدید آوردن نهادهای مشورتی در نظام سیاسی- اداری و ساختار دولت و تدوین و اجرای برنامههای اصلاحی نظاممند جهت تحول در زیرساختهای نظام دیوانسالاری ایران دانست. قانون تنظیمات، تأسیس مجلس تنظیمات، مجلس مصلحتخانه، شورای دولت، مجلس وزراء تأسیس پستخانه جدید و برقراری رویههای نوین در نظام دیوانسالاری کشور نظیر شیوه نوین در آداب نامهنگاری رسمی، برقراری قرار اوقات در دستگاه دیوانی، تغییر در پوشش اداری کارکنان، تحول در نحوه دادن نشانهای دولتی، لغو خلعت و ... از جمله مؤلفههای اصلی و تأثیرگذار در برنامههای سپهسالار به شمار میآید.
خلاصه ماشینی:
"نوآوری در نظام دیوانسالاری کشور شیوه نامه نگاری رسمی: دستور دولتی، که در سال ١٢٨٤ ق، برای اصلاح نگارش رسـمی دولتی صادر گردیده بود – مبنی بر این که نوشتن نامه ها و احکام دولتی بـا ذکـر عنـاوین و القاب ممنوع باشد – در واقع اجرا نمیگردید و لذا به فرمان سپهسـالار، طـی اعلامیـه ای در سال ١٢٨٧ ق، دوباره در روزنامه علمیه دولت عالیـۀ ایـران شـماره اول بـه چـاپ رسـید و مقاله ای نیز در تأیید این کار نوشته شد و به سنت منشیان و شیوة منشیگری انتقـاد شـد، و رسما به کار بردن الفاظ پر طمطراق و القاب و عناوین و قربـان صـدقه رفـتن در نامـه هـای دولتی ممنوع گردید.
گذشته از قانون و نظم میرزاحسین خان سپهسالار: شناخت حقوق اجتماعی افراد و تعیین حـدود آن در رابطه با قدرت دولت ، نفی حکومت مطلق ، توزیع قدرت و بنیان نهادن سیاست بر قانون اساسی، تربیت ملت در آشنایی به حقوق خویش و همکاری اجتمـاعی، تشـکیل حکومـت متمرکز و برانداختن قدرت نامسـئول حکـام و تحـول و اصـلاح در نظـام دیـوان سـالاری ملکم که جمعیت ساز بود و هنر رهبری داشت ، عوامل دیگری نیز در پیشرفت کار فراموشخانه مؤثر بودند.
سرانجام وضعیت تناقض گونه (= پارادوکسال) ناصـرالدین شـاه در ایـن بسـتر – یعنـی تضاد فاحش میان ذوق و توجه شاه بـه پیشـرفت و اصـلاحات از مسـیر تأسـیس قـانون و قاعدهورزی در نظام سیاسی و اداری حکومت از یکسو، و عدم تمایل وی به دست کشیدن از قدرت مطلقه و استبدادی و خوی خودکامگی خویش از سوی دیگر- منتهی به این شـد که وی پس از کوتاه مدت و تن دادن به محدودیت های قانونی حـریم قـدرت نامحـدود و سپهسالارقزوینی هیچ گاه مرگی طبیعی تلقی نشد و به نظر میرسید که پادشاه هـم از مـرگ وی بسـیار خشـنود گردیده بود."