چکیده:
تبیین مسئله سعادت و فضیلت در نظام فکری ارسطو بهعنوان معلم اول و فارابی بهعنوان معلم ثانی گره-گشای مهمترین مسائل حکمت عملی یعنی اخلاق و سیاست بوده است. مسئلهی اساسی این نوشتار بیان رابطهی فضیلت و سعادت است. اطلاق عنوان کمال اول به فضیلت و کمال ثانی به سعادت و حصول سعادت از طریق فضیلت بر مبنای رعایت حدوسط، در نگرش این دو فیلسوف مشایی بهترین رابطه لحاظ شده این دو مسئله است. از طرفی بهکارگیری طرح مدینهی فاضله توسط فارابی و تاکید بر آن به این دلیل بوده که تحقق سعادت فردی منوط به سعادت اجتماع است و این مسئله را بیان میکند که فارابی سعادت را در نظام اجتماعی هم بهصورت کامل بهکاربرده است. هردو فضیلت را برحسب جنس ملکه و برحسب نوع حدوسط میدانستند. باوجوداین اشتراکات اختلافاتی در دیدگاه این دو فیلسوف وجود دارد که مهمترین آنها تفاوت در نگرش این دو متفکر بوده است؛ ارسطو سعادت را مسئلهای اخلاقی و نه دینی دانسته، ولی فارابی سعادت را مسئله دینی و اخلاقی قلمداد کرده و اساس هستیشناسی خود را بر مبنای توحید بنانهاده است. نقطه افتراق دیگر این دو فیلسوف در تحقق سعادت است که ارسطو سعادت را به این دنیا محدود میداند ولی فارابی علاوه بر سعادت دنیوی به سعادت قصوی معتقد است که همان قرب به کمال خداوند است و در این دنیا محقق و حاصل نمیشود. فارابی با این تفکر به سعادت جنبه و حیثیتی عرفانی بخشیده است. علاوه بر این در مشهورترین تقسیم فضیلت که مشترک بین ارسطو و فارابی است، ارسطو بر نقش فضایل عقلانی در تحصیل سعادت اعتقاد داشته اما فارابی هرچند سعادت را درگرو کسب فضایل دانسته، درعینحال مهمترین نقش را به فضایل اخلاقی داده است و به سعادت اجتماعی در قالب مدینهی فاضله توجه بیشتری نموده است.
خلاصه ماشینی:
رابطه سعادت و فضیلت از دیدگاه ارسطو و فارابی علی صبری(- سید محمدکاظم علوی 1 چکیده تبیین مسئله سعادت و فضیلت در نظام فکری ارسطو، بهعنوان معلم اول و فارابی، بهعنوان معلم ثانی، گرهگشای مهمترین مسائل حکمت عملی، یعنی اخلاق و سیاست بوده است.
علاوه بر این در مشهورترین تقسیم فضیلت که مشترک بین ارسطو و فارابی است، ارسطو بر نقش فضایل عقلانی در بهدستآوردن سعادت اعتقاد داشته است؛ اما فارابی، هرچند سعادت را در گرو کسب فضایل دانسته است، درعینحال مهمترین نقش را به فضایل اخلاقی داده است و به سعادت اجتماعی در قالب مدینة فاضله توجه بیشتری کرده است.
یکی از این دو فیلسوف، ارسطو یونانی، معلم اول است و دیگری فارابی، معلم ثانی، مؤسس فلسفه اسلامی است که با ارائه راهکارهای اساسی تلاشی مضاعف در تبیین شیوة درست چگونه زیستن کردهاند و نظریاتی شبیه بههم ارائه کردهاند؛ اما مهمترین تفاوت آنها به همان توجه ویژة فارابی به مسائل معنوی و الهی و تأثیر دین بر سعادت برمیگردد.
درنهایت، اینگونه استنباط میشود که باوجود توجه شایان ارسطو به مسئله سعادت، هم در کتاب اخلاق نیکوماخوس و هم در کتاب سیاست، آن را یک نظریه فرض کرده و تأمل در حیات را عالیترین نوع زندگی سعادتمندانه دانسته است و بر این عقیده بوده که سعادت امری اکتسابی است که انسان جدا از دیگر موجودات با قوه تعقل خویش میتواند به آن دست یابد.