چکیده:
پوشش و نوع آن و نیز مرزهای فرهنگی و دینی آن، کماکان از مسائل مهم و بهروز
جامعه ایرانی است و چادر نمادی از پوشش زنان در بخشهای مختلف جهان
محسوب میشود و ایرانیان نیز در تعریف خاص خود از این پوشش بی بهره نیستند.
این تعریف چیست و از کجا نشأت میگیرد: تاریخ، فرهنگ یا مذهب ایرانی؟
این پژوهش بر آن است جایگاه چادر را در فرهنگ و مذهب ایرانی و تأثیرات سیاسی
و اجتماعی آن را در اقشار مختلف مردم، بخصوص در عصر کشف حجاب، بررسی
نماید؛ کالایی که قرنهاست در برابر فراز و نشیبها، دوام خود را حفظ کرده است.
خلاصه ماشینی:
گروه دیگر ـ که اکثریت بودند ـ استفاده از این کالا را منطبق با اعتقاد و مذهب خود یا سنت شیعیان میدانستند و برایشان درستی و مقبولیت آن تثبیت شده بود، بخصوص که برخی حتی با داشتن روسری و حجاب در برخورد با کشف چادر توسط مأموران چنان متحول و ناراحت میشدند که گویا برهنه هستند؛ در واقع، آنها بیچادری را به برهنگی حیوانات تشبیه میکردند و به مقاومت با پدیده نفی چادر و بعضا حتی واکنش شدید در مقابل آن میپرداختند.
در عموم مردم، نقش سیاسی ـ اجتماعی چادر را شاید بتوان این گونه تحلیل کرد: برخی در ارتباط با سیاستمداران و تلقیها و خواستههایشان ـ چه نفع خود را سنجیده و یا نسنجیده بودند ـ عکسالعمل موافق داشتند؛ به این معناکه چادرها را از سر خود برداشتند یا اجازه دادند بردارند و با تعویض کالای فرهنگی ـ مذهبی به کالاهای فرهنگی غیر ایرانی، اصالت مذهب و فرهنگ تاریخی ایرانیان را با تغییر اقتضائات زمانی و ساختار سیاسی و اجتماعی مبادله نمایند؛ اما برخی با مقابله و مقاومت در برابر این دیدگاه که برای نهادینه شدن قدرت و سیاستهای حکومتی اصل است و فرهنگ و مذهب بر اساس آن متحول میشود، وارد عرصه سیاسی و اجتماعی شدند.