خلاصه ماشینی:
"البته همان طور که گفته شد،دانش تجربی در این حد توقف نکرد و تحت ارشاد فرضیاتی گرهگشاتر و بیپرواتر نسبت به دین، اگر بخواهیم تاریخچهی تصورات علمی انسان را دربارهی جهان در یک عبارت خلاصه کنیم،میتوانیم بگوییم که نگاه ما به جهان تا قرن هفدهم میلادی، ارسطویی و از آن پس نیوتنی بوده است.
بسیاری از متفکران بر این باور شدند که نگاه تکنیکی به عالم،مجال تفسیر دینی را از جهان میستاند و دین را امری وجدانی میسازد و ضمن آن که عرصه را برای الهیات وحیانی تنگ میکند[داوری اردکانی، 1378:111]،مجال جولان الهیات طبیعی (دئیستی) را گسترده میسازد.
دئیستها برخی از اساس با مسیحیت دشمنی میورزیدند و بسیاری از متفکران بر این باور شدند که نگاه تکنیکی به عالم،مجال تفسیر دینی را از جهان میستاند و دین را امری وجدانی میسازد و ضمن آن که عرصه را برای الهیات وحیانی تنگ میکند،مجال جولان الهیات طبیعی (دئیستی) را گسترده میسازد.
بعضی در تبیین جهان چنان سخن میگفتند که گویی خدا جهان را آفرید و سپس آن را به حال خود وانهاد تا بر حسب قوانین طبیعی راهش را بپیماید (اینان آشکارا تحت تأثیر نیوتن و نظریهی مکانیکی کیهان بودند)،اما دئیستهایی هم بودند که دست کم اعتقادی به عنایت الهی21داشتند.
زیرا خدایی را تصویر و معرفی میکردند که دستگاه عظیمی از اجسام متحرک را آفریده و بعد آن را به حال خویش رها کرده است تا به حرکت خود ادامه دهد و از آن پس دیگر کار چندانی جز همان اصلاحات جزئی ندارد یکی از تأثیرات اندیشهی انگلیسی و فرانسوی در اندیشهی آلمانی،ظهور خداشناسی بود."