چکیده:
پژوهش حاضر تلاش دارد تا تحلیل گفتمانی از سیاست گذاری فرهنگی دولت های نهم و دهم جمهوری اسلامی درحوزه آموزش عالی و نسبت سنجی آن با نظم گفتمانی آموزش عالی ارائه کند.برای سامان گرفتن پژوهش از گفتمان و تحلیل گفتمان به مثابه نظریه و روش استفاده شده تا به استناد نتایج ، به این سوال پاسخ دهیم که گفتمان حاکم بر سیاست گذاری فرهنگی دولت نهم و دهم جمهوری اسلامی ایران در حوزه آموزش عالی چه نسبتی با نظم گفتمانی آموزش عالی دارد؟ از جمله مهم ترین نتایج پژوهش حاضر این است که سیاست گذاری فرهنگی در آموزش عالی نباید با نظم گفتمانی دانشگاهی حاکم برمیدان علم ونهاد دانشگاه ناسازگار باشد و با تاکید برناسازه قابلیت دسترسی وقابلیت اعتبار می توان ادعا کرد گفتمان دولت نهم و دهم با محوریت دال اسلامی شدن دانشگاه وتاکید بررویکرد اجرایی ومدیریتی برای تحقق آن علیرغم قابلیت دسترسی؛ نتوانست در دانشگاه از اعتبارلازم برخوردار شود.
This is a study to investigate the cultural policy towards higher education in the two terms of Ahmadinejad's presidency (2005-2013)، and to discuss the aspects of its relationship with the discourse order of the higher education. This paper employs the concept of discourse and discourse analysis as both theory and method to answer a major research question about the extent to which the dominant discourse of cultural policy in higher education in this period is associated with the discourse order of the higher education. This study concludes that cultural policy in the higher education should be in line with academic discourse order prevailing in the arena of academia. In respect of the controversy between the two factors of accessibility and credibility، this study touches upon the focus upon Islamization of the academia and the emphasis over the executive and managerial approaches in the established discourse during Ahmadinejad's presidency. The paper propounds the argument that the discourse in this time period، despite being accessible، did not turn out to be credible in the academic setting.
خلاصه ماشینی:
برای سـامان گـرفتن پـژوهش از گفتمان و تحلیل گفتمان به مثابه نظریه و روش استفاده شده تا به استناد نتایج ، به این سوال پاسخ دهیم که گفتمان حاکم بر سیاستگذاری فرهنگی دولت نهم و دهم جمهوری اسلامی ایران در حوزه آموزش عالی چه نسبتی بـا نظـم گفتمانی آموزش عالی دارد؟ از جمله مهم ترین نتایج پژوهش حاضر این است که سیاستگذاری فرهنگی در آموزش عالی نباید با نظم گفتمانی دانشگاهی حاکم برمیدان علم ونهاد دانشگاه ناسازگار باشد و بـا تاکیـد برناسـازه قابلیـت دسترسی وقابلیت اعتبار میتوان ادعا کرد گفتمان دولت نهم و دهم با محوریت دال اسلامی شدن دانشـگاه وتاکیـد بررویکرد اجرایی ومدیریتی برای تحقق آن علیرغم قابلیت دسترسی؛ نتوانست در دانشگاه از اعتبارلازم برخوردار شود.
تلاش برای تغییر و اصلاح متون درسی بویژه در حوزة علوم انسانی بر اساس منبع های دینی و زیر نظر نظارت علما، تصفیه استادان غیر مذهبی، کوشش برای جذب و تربیت استادان مذهبی همچنین تقویت نهادهای رسمی نماینده این گفتمان مانند بسیج دانشجویی و نمایندگی ولی فقیه و افزایش قدرت شورای عالی انقلاب فرهنگی از جمله برنامه هایی است که در راستای اسلامی کردن دانشگاه ها (حسینی زاده : ١٣٨٦ ،٣٩٧) در سیاست های فرهنگی برآمده از این گفتمان باید در چارچوب سیاستگذاری فرهنگی عملیاتی شود.
دانشجویان ستاره دار، بازنشسته کردن اساتید، حذف برخی رشته ها، تفکیک جنسیتی، تقویت حراست و گزینش ها، ممنوعیت و محدودیت برای فعالیت تشکل های دانشجویی، بازنگری در فرآیند و مکانیسم جذب اعضای هیات علمی، بازنگری در متون ، بازنگری در اختیارات دانشگاه ها و گروه های آموزشی همه به بهانه پیش برد"اسلامی شدن " دانشگاه شکل گرفت ، و بعلت سیطره گفتمان اصول گرایی در همه ارکان حاکمیت ، این سیاست ها بدون مقاومت جدی نهادهای رسمی وحاکمیتی با سرعت اعمال شد.