چکیده:
تا کنون تلاش های بسیاری برای تبیین علمی و همه جانبه دو تحول مهم و اثرگذار تاریخ معاصر ایران یعنی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی صورت گرفته است. برای این منظور نظریه های گوناگونی که در مورد انقلاب های اجتماعی مطرح شده، مورد استفاده قرار گرفته است. در این مقاله پس از تعریف جنبش و انقلاب و تفاوت میان دو مفهوم، انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی مورد تحلیل جامعه شناسانه قرار گرفته است. برای تحلیل مشروطه نظریاتی مانند نظریه چالمرز جانسون، نظریه اسکاچپول و همچنین نظریه هانتینگتون مورد استفاده قرار گرفته است. در تبیین انقلاب اسلامی نیز از نظریات در این زمینه از جمله نظریه توطئه، نظریه مدرنشدن شتابزده حکومت و نظریه توسعه نامتوازن استفاده شده است. در ادامه به ویژگی های انقلاب اسلامی از جمله آرمان گرایی دینی، مردم گرایی واقعی و جهان شمولی پرداخته شده
است. بخش پایانی مقاله نیز به مقایسه مشروطه و انقلاب اسلامی از جنبه های مختلف مانند جامعه محوری، منشا و سرچشمه، هویتبخشی و نسبت با استعمار اختصاص یافته است.
خلاصه ماشینی:
"در عین حال ، توسعه ارتباطات و پیوستگی جوامع بـه ویـژه در فرایند جهانی شدن و هم چنین ، وابستگیهای متقابل میان نظام های گوناگون و سرانجام ، تعامل میان رفتارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی واحـدهای سیاسـی، پژوهشـگر را در وضـعیتی قـرار میدهد که نمیتواند تحولات ملی را در مدار بسـته خـود و مسـتقل از دیگـر عوامـل و واحـدها بررسی و تحلیل کند (قـوام ، ١٣٧٣: ٢)؛ بـه بیـان دیگـر، دخالـت فراینـدهایی چـون اثرگـذاری و اثرپـذیری و یـاددهی و یـادگیری در وقـوع پدیـده هـای مختلـف اجتمـاعی ـ سیاسـی از جملـه انقلاب ها، پژوهشگر را ناگزیر میکند برای فهم و تبیـین آن هـا از رهیافـت مقایسـه ای نیـز سـود جوید؛ هرچند این رهیافت به منزله تلاش برای ارائه نظریه ای عام نباشد.
این عوامل باعث شد تا انقـلاب مشـروطیت ماهیـت اصـلاحی داشـته باشـد، نـه انقلابی و بدین ترتیب ، نتواند مفهوم جدیدی از حکومت را نشان دهد (لمبتون ، ١٣٧٢: ٤١٢-٤١٠)؛ با این حال ، غرب زدگی رژیم پهلوی و تلاش برای نوسازی جامعه به شیوه غرب ، باعث شده بود تـا بازگشت به سنت ها و اصول اسلامی و نفی گفتمـان غـرب زدگـی بـه یکـی از مطالبـات اجتمـاع در سال های نزدیک به انقلاب تبدیل شود.
بر ایـن اساس ، میتوان انقلاب مشروطه را انقلابی سیاسی دانست که با وجود ایجاد نهادهایی مثل مجلس و قانون اساسی، نتوانست آن ها را در کشور نهادینه کند؛ با ایـن حـال ، انقـلاب اسـلامی ضـمن ایجـاد تغییرات سیاسـی بـا ایجـاد اصـلاحات اجتمـاعی از قبیـل تغییـر در مناسـبات اقتصـادی، اجتمـاعی و فرهنگی، بسترهای لازم تغییر و تحولات زیربنایی را در جامعه ایران فراهم آورد؛ به گونه ای کـه در سال های بعد از انقلاب ، شاهد تغییرات اجتماعی وسیعی در ایـران و نهادینـه شـدن نظـم انقلابـی در کشور هستیم ."