چکیده:
داستانهای پستمدرن از دیدگاههای بسیاری با داستانهای مدرن و کلاسیک متفاوت است و توجه به مؤلفههای این نوع داستان به خواننده کمک میکند تا آنها را بهتر درک کند و بستر و فضای فرهنگی و اجتماعی را که این آثار در آنها شکل گرفته، بهتر بشناسد. این مقاله تلاشی است برای خوانش تطبیقی دو رمان پستمدرن عربی و فارسی با نامهای فرانکشتاین فی بغداد اثر احمد سعداوی و پستی اثر محمدرضا کاتب. این تحقیق با روش تحلیلی- توصیفی، برخی مؤلفههای پستمدرنیسم مانند بینامتنیت، جابهجایی، روش چندصدایی، بینظمی زمانی و مکانی در روایت رویدادها، فقدان قاعده در مضمون، عدم قطعیت و تکگویی را در این دو رمان نشان میدهد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که وجوه اشتراک میان داستان فرانکشتاین فی بغداد و درونمایههای رمان پستی در پارهای موارد، ماهیت تقلیدی پیدا کرده و در عین حال عناصری از مدرنیسم را نیز در خود جای داده است. همچنین این رمانها، آثاری ساختارشکن و چندپاره است که بخشهای متفاوتشان از نظر زمانی، مکانی و روایی، فاقد تسلسل خطی و توالی منطقی است.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله تلاشي است براي خوانش تطبيقي دو رمان پست مدرن عربي و فارسي با نام هاي فرانکشتاين في بغداد اثر احمد سعداوي و پستي اثر محمدرضا کاتب .
يافته هاي اين تحقيق نشان ميدهد که وجوه اشتراک ميان داستان فرانکشتاين في بغداد و درون مايه هاي رمان پستي در پاره اي موارد، ماهيت تقليدي پيدا کرده و در عين حال عناصري از مدرنيسم را نيز در خود جاي داده است .
در اين پژوهش ، با بررسي تطبيقي داستان «پستي» اثر محمدرضا کاتب نويسنده معاصر ايراني و «فرانکشتاين في بغداد» اثر احمد سعداوي نويسنده ، شاعر و اديب معاصر عراقي، برخي از مهم ترين مؤلفه هاي پسامدرنيستي با ذکر مستنداتي از متن رمان ، مطالعه و تحليل ميشود.
اگرچه پسري که سرش زير قطار له شده هم تنها يکي از شخصيت هاي داستان است اما ميتوان چنين تصور کرد که رمان از ذهن او روايت ميشود.
شخصيت راويها همچون صدايي مستقل جلوه ميکند که ضمن اينکه مستقل است ، اجازه ورود گاه گاه ديگر شخصيت هاي حول خودش را هم ميدهد و حتي بدين شيوه ضمن شکل گيري متني تودرتو يا روايتي درونه گيريشده ، توزيع اطلاع هم توسط شخصيت هاي متفاوت صورت ميگيرد، که اين خود در ايجاد فضايي متکثر از راوي براي روايت و متن بيتأثير نخواهد بود.