چکیده:
ﻧﻬﺎدﮔﺮاﯾﯽ از رﻫﯿﺎﻓﺖﻫﺎی ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ اﺳﺖ. در اﯾﻦ رﻫﯿﺎﻓﺖ ﺑﺮ اﻫﻤﯿﺖ ﻧﻬﺎدﻫﺎ و ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎ در ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی رﻓﺘﺎرﻫﺎ و ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﻣﯽﺷﻮد. ﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺎس ﻣﻄﺎﻟﻌﮥ ﻧﻬﺎدﻫﺎ در اﯾﻦ رﻫﯿﺎﻓﺖ ﺑﺮ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﺶﻫﺎی ﻓﺮدی اوﻟﻮﯾﺖ دارد و رﻓﺘﺎر و ﻫﻮﯾﺖ ﻓﺮد را ﺑﺎﯾﺪ در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻬﺎدﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ وی را اﺣﺎﻃﻪ ﮐﺮدهاﻧﺪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﺮد. ﻧﻈﺮﯾﻪﻫﺎی ﻧﻬﺎدﮔﺮاﯾﯽ در ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺟﻨﺒﻪای ﻋﯿﻨﯽ و ﮐﺎرﺑﺮدی دارﻧﺪ و ﻣﺤﻘﻘﺎن اﯾﻦ ﻋﻠﻢ را ﺑﺎ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﭼﻮن ﻃﺮاﺣﯽ ﻧﻬﺎدﻫﺎ و ﺗﺄﺛﯿﺮات آﻧﻬﺎ درﮔﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، اﻣﺎ ﻋﻤﻮﻣﺎ از ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻧﻘﺶ اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎ و ﺗﻐﯿﯿﺮات ﮐﻼن ﻧﺎﺗﻮاناﻧﺪ. از ﻣﻨﻈﺮ اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺎزﺳﺎزی ﻧﻬﺎدﮔﺮاﯾﯽ در ﭘﺮﺗﻮ ﻧﻈﺮﯾـﻪ ﻫـﺎی ﮔﻔﺘﻤـﺎﻧﯽ ﻣـﯽ ﺗﻮاﻧـﺪ از ﯾـﮏ ﺳـﻮ ﺑـﻪ ﮐﺎرﺑﺮدیﺗﺮﺷﺪن ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﺪ و از ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی اﻧﺘﺰاﻋﯽ و ذﻫﻨﯽ آن ﺑﮑﺎﻫﺪ و از ﺳـﻮی دﯾﮕﺮ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻧﻬﺎدﮔﺮاﯾﯽ را ﻧﯿﺰ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﺑﺨﺸﺪ.
خلاصه ماشینی:
"در ایـن رهیافت نهادها به عنوان ساخته هایی عقلانی شامل قواعد و هنجارها، رویه های رسـمی و غیر رسمی و نظام اجرایی آنها در نظر گرفته میشوند که شرایط را برای عقلانیت محدود مهیا میسازند و لذا فضایی را ایجاد میکنند که در آن کنشگران سیاسی که در تعامـل بـا یکدیگرند، میتوانند دست به عمل بزنند.
اگر گزینش عقلانی در توجیه ایجاد نهادها و پذیرش قواعد نهادی جدیـد در سـازمان هـا بـه منـافع مـادی آنهـا بـرای پذیرندگان و سازمان ها اشاره داشت ، اینها بر مشروعیت اجتماعی سازمان تأکید میکننـد؛ به سخن دیگر سازمان ها از اشکال نهادی یا رویه های نهادی استقبال میکنند، بـه دلیـل اینکه این اشکال در چارچوب محیط فرهنگی ارزشـمندند و بـه همـین دلیـل حتـی اگـر کارکردی نبوده و سودی نداشته اند نیز مورد پذیرش قـرار مـیگیرنـد.
مقاومت در مقابل تغییر در هر نظریه نهادی به شکلی متفاوت تحلیل میشود؛ مـثلا بر اساس نهادگرایی گزینش عقلانی مقاومت به دلیل این است که کنشگران مـیترسـند منافعی که نهاد موجود به آنها میدهد به خطر بیفتد و نهادگرایی هنجاری و جامعه شناختی نیز نقش هنجارهای نهادینه شده را در مقاومت برجسته میکند و در اینجا مقاومت در برابر تغییر ناشی از این است که کنشـگران وابسـته بـه چـارچوب هـای شـناختی هسـتند کـه کنش های معطوف به تغییر را مشروعیت نمیبخشند."