چکیده:
در اين مقاله ضرورت وجود هدف براي فاعليت خدا به سه صورت نفي مي شود: اول: غايت براي ذات خدا نه ضرورتي برگرفته از مباني و قواعد عقلي و فلسفي است. دوم: نه لازمه مكتب و فلسفه ارسطويي است. سوم: نه از آموزه هاي ديني و نصوص شرعي اعم از آيات و روايات قابل استفاده است. لذا هرگونه فرض يا ضرورت هدف براي خدا در خلقت مردود است و اثبات كرديم كه خدا در خلقت هيچ گونه غايتي نداشته است، بلكه خالقيت او نسبت به همه عوالم به صورت «جود» است. و البته هر گونه غايتي كه براي خدا قابل فرض است به فعل خدا برمي گردد. بنابراين از يك طرف اثبات غايت و هدف براي ذات خدا محال است زيرا مستلزم اين است كه خدا ناقص و ممكن باشد و از طرف ديگر نفي غايت و هدف از فعل خدا نيز محال است زيرا مستلزم اين است كه فعل خدا لغو باشد. بنابراين هر دو فرض محال است.
خلاصه ماشینی:
آيا سؤال از علت غایي خدا سؤالی ضرورتاً فلسفي است يا سؤالی برگرفته از مكتب فلسفي خاص است و يا هيچكدام؟ بلكه از دیدگاه فلسفي، ضرورتی براي چنین پرسشی درباره افعال الهی وجود ندارد و يا اینکه اساساً طرح این سؤال برگرفته از آموزههاي ديني است؟ در هر صورت منشأ این پرسش هر چه باشد از آن حیث که پرسشی عقلی و دینی است، عقل و شرع چگونه پاسخ میدهند و چگونه با آن برخورد میکنند؟ اگر خدا در خلقت علت غایي داشته است آن غایت چگونه قابل تبیین است و اگر غایت نداشته است، چگونه قابل توجيه است كه علت فاعلي بدون غايت عمل كند؟ آیا دلیل عقلی عامی وجود دارد که ضرورتاً هر علت فاعلی، علت غایی داشته باشد؟ و اگر پاسخ مثبت است با چه دلیل و حجّتی میتوان این دلیل عام را در مورد خدا تخصیص زد.
فتکون الغایة فی فعله ذاته» (الفارابی، 1412: 127) اما در بين فيلسوفان اسلامي اولين كسي كه بابي مستقل برای این بحث كه آيا خداوند در افعال خود علت غایي دارد يا خير؟ اختصاص داد شيخ الرئيس ابوعلی سینا در اشارات بود: «أ تعرف ما الجود؟ الجود هو افادة ما ینبغی لا لعوض» (ابنسینا، 1379: ج3، 145) سپس شيخ اشراق در مطارحات فرمود: «فی بیان انّ واجب الوجود لایکون لفعله علة غائیة» (سهروردی،1331، ج1: 427-429).
اما در اينجا در مورد غرض فعل خدا بحث خواهيم کرد و به دنبال اثبات این مدعا هستیم که فعل الهي از آن حيث که خارج از مرتبه ذات واجب تعالي است موضوع براي غنا و جواد نيست.