چکیده:
از بین مکاتب اخلاقی مبناگرا، برخی مکاتب معتقدند که گزاره های پایه در استدلال های اخلاقی، گزاره هایی بدیهی هستند. میان کسانی که گزاره های پایه اخلاقی را بدیهی می دانند، این اختلاف نظر وجود دارد که برخی، گزاره های پایه بدیهی را اموری اخلاقی می دانند و برخی، این گزاره ها را امور غیراخلاقی قلمداد می کنند. چگونگی تبیین بداهت گزاره های پایه اخلاقی در بین اندیشمندان معرکه آراء است. برخی جانب شهود را در این حوزه گرفته اند. برخی چون کانت، آنها را مدرک پیشینی عقل عملی دانسته اند. برخی صرف تصور موضوع و محمول را برای حکم به بداهت آن کافی دانسته اند. برخی دیگر، با تبیین عقلانی بداهت آن را نشان داده اند. همچنین در این مورد، دو حوزه ارزش و الزام، نزد فیلسوفان اخلاقی بهره یکسانی ندارند. برخی، صرفا حوزه ارزش را دارای گزاره های پایه بدیهی می دانند. برخی این شان را تنها برای الزامات اخلاقی قائلند. برخی دیگر نیز، در هر دو حوزه به یکسان عمل کرده اند. در این نوشتار سعی شده تا مهمترین نظریات بداهت گرا در فرااخلاق، از جهت توجیه گزاره های اخلاقی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند.
خلاصه ماشینی:
روشن است که این واژه ، معادل دقیق بدیهی (self-evident) نمی باشد، اگر چه در نگاه برخی فیلسوفان مرجع قضاوت های اخلاقی قرار گرفته است .
بنـابراین ، کسانی که گزاره های پایه را الزاما بدیهی می دانند، می توان در حوزه فلسفه اخـلاق بـه دو گـروه تقسـیم کرد: گروه اول ، کسانی هستند که گزاره های بدیهی پایه در احکام اخلاقـی را گزاره هـایی از سـنخ امـور اخلاقی می دانند.
بـه عنوان نمونه ، سودگرایی بنتام سعی بر این دارد که همه احکام اخلاقی را به اصل سود بازگرداند، یا اصالت لذت در نگاه لذت گرایان ، تنها اصلی است کـه مرجـع احکـام اخلاقـی در ارزشـیابی قـرار می گیرد.
[بدیهی بودن وظیفه در نگاه نخست ] به معنای این نیست که از آغاز زندگی ما بدیهی بوده است ، یـا به محض اینکه برای اولین بار با آن قضیه مواجه می شویم ، بدیهی می شود، بلکه به این معنا بدیهی اسـت که اگر ما به بلوغ ذهنی کافی رسیده باشیم ، و توجه کافی به آن قضیه مبذول کنـیم ، بـدون نیـاز بـه هـیچ برهانی ، یا شاهدی و رأی خودش بدیهی می شود (همان ، ص ٢٩).
شهید صدر، در نهایت با بیان مناقشات زیاد و رد نظر اشاعره و رد مشهوری صـرف بـودن قضـایای اخلاقی و با رد نظری بودن همه قضایای اخلاقـی ، بـه جهـت محـذور دور و تسلسـل ، بـه ایـن اعتقـاد می رسد که در باب عقل عملی ، عقل عملی به دو قسم تقسیم می شوند: یک ، عقل که قابل اعتمـاد اسـت و حقانیت آن قطعی و ضمانت شده است .