خلاصه ماشینی:
"زهی زمانه ناپایدار عهد شکن چه دوستیست که با دوستان نمیپایی که اعتماد کند بر مواهب نعمت که همچو طفل ببخشی و باز بربایی بزارتر گسلی هرچه خوبتر بندی تباهتر شکنی هرچه خوشتر آرایی بعمر خویش کسی کامی از تو برنگرفت که در شکنجؤ بیکامیش نفرسایی (تنبیه و موعظت، 747-748) یا تکیه بر دنیا نشاید کرد و دل بروی نهاد کاسمان گاهی بمهرست ای برادر گه بکین چرخ گردان بر زمین گویی دو سنگ آسیاست در میان هر دو روز و شب مردم طحین زوربازوی شجاعت برنتابد با اجل چون قضا آمد نماند قوت رای رزین تیغ هندی برنیاید روز پیکار از نیام شیرمردی را که باشد مرگ پنهان در کمین (در زوال خلافت بنیعباس، 764) یا: که دنیا صاحبی بدعهد و خونخوار زمانه مادری بیمهر و دونست نه اکنونست بر ما جور ایام که از دوران آدم تاکنونست (ترجیعبند در مرثیؤ سعدبن ابوبکر، 758) یا دو بیتم جگر کرد روزی کباب که میگفت گویندهای با رباب دریغا که بی ما بسی روزگار بروید گل و بشکفد نوبهار بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت برآید که ما خاک باشیم و خشت (بوستان، 383) با این درآمد و با توجه به حجم سنگین آثار برجا مانده از سعدی، آن چه به کار ما میخورد زیاد نیست."