خلاصه ماشینی:
"این جماعت مانند آن مردیاند که برای نماز خواندن طهارت میکند، لیکن خودش را آن قدر سرگردان طهارت مینماید که نمازش قضا میشود» (27) فطرت نکتهای مهم را درباره علم تاریخ میگوید: «علم تاریخ، علمی است که احوال عمومیه قومهای گذشته را محض برای آن که باعث عبرت و دستورالعمل گردد، نقل و محاکمه مینماید» (28) «از برای هر ملتی که- میگوید فطرت- حیات میخواهد، دانستن تاریخ لازم است، زیرا تاریخ مثل آیینهایست که هر قوم احوال و قواعد اجتماعیه خود را در برابر او دانسته خوب را از زشت فرق میکنند» (29) باز: «هرملتی که اندیشه زندگی دارد، به تاریخ اقوام گذشته مراجعت میکند، و هر عادتی که باعث هلاکیک قوم گردیده باشد، او را ترک مینماید، و هر قائیدهای که سبب ترقی یک ملت شده باشد، او را قبول میسازد» (30) فطرت، «تمام بدبختیهای مردم امارت بخارا را با بیخردی، و بیمعرفتی و نادانی حکومتداران امیری علاقهمند میکند.
کعبه، یک پیغمبر - محمد(ص)، و خدای یگانه بر حق میشمارد، و شخصان مذهب و رویه و فرقه و طریقتهای مختلف سیرشمار کافر اعلان شده را به درد یگان موءمن و مسلمان درمان نشونده میحسابد» (39) نکته جالبی ر ا فطرت گفته: «ما به حکم قرآن و حدیث میگوییم که: اختلاف و نزاعهایی در میان ملت ما به عنوان شیعه و سنی، و یا قدیم و جدید موجود است، همگی مخالف شرع شریف است، ما را گنهکار میکنند» (40) فطرت سخنان خود را بدین ترتیب جمعبندی میکند: «اینک، بعد از آن که همه مسلمانان در هر مذهبی که باشند، به یکدیگر برادر شدند، آن وقت نوبت میرسد که به فتح سعادت عمومیه بشریه بکوشند، از هیچ قومی نفرت نکنند، و بیزار نشوند، به هیچ ملتی خصومت نورزند، بلکه کمر همت بر میان مردانگی بسته، با سخنان حکمتآمیز، و با دلیلهای عقلی آنها را به راه حق دلالت نمایند."