چکیده:
ابنقبه یکی از تاثیرگذارترین معتزلیان در اوایل سده چهارم هجری است که شیعه شد و منظومه معرفتی خاصی در بحث امامت مطرح کرد. این اندیشهها، که میتوان آنها را در مدرسه بغداد رصد کرد، در برخی جهات، با قرائت مرسوم و مشهور از بحث امامت ـ بهویژه در صفات ائمه ـ متفاوت بود و برخلاف جریان حدیثی امامیه، نوعی نگاه حداقلی به ویژگیهایی امام داشت. حال با توجه به دیدگاههای خاص ابن قبه،به نظر نمیتوان ابن قبه را آنگونه که آقای مدرسی طباطبایی مدعی است، جزء گروه «نافی صفات فوق بشری» قرار داد؛ بلکه با بررسی آرا و اندیشههای او در مباحث امامت، با هدف روشن شدن تاریخ کلام امامیه، آشکار میشود که ابنقبه را باید جزء گروههایی دانست که امامت را حداقلی تبیین کردهاند. از اینرو باید اندیشه وی را امتداد جریان هشام بن حکم قلمداد کرد؛ نگاهی که ویژگیهای امامان را در حوزه نیاز به تبیین و تفسیر دین تلقی میکند.
خلاصه ماشینی:
حال با توجه به دیدگاههای خاص ابنقبه به نظر نمیتوان ابن قبه را آنگونه که آقای مدرسی طباطبایی مدعی است، جزء گروه «نافی صفات فوق بشری» قرار داد؛ بلکه با بررسی آرا و اندیشههای او در مباحث امامت، با هدف روشن شدن تاریخ کلام امامیه، آشکار میشود که ابنقبه را باید جزء گروههایی دانست که امامت را حداقلی تبیین کردهاند.
با این حال، اندیشههای وی و بهطور خاص، آرای وی در باب امامت، تاکنون به صورت جدی و آنگونه که شایسته است، محور پژوهش آثار برجای مانده از ابنقبه عبارتند از: بندهایی از کتاب الانصاف (سید مرتضی، 1410: 2 / 126 و 324 ـ 323؛ مفید، 1414: 22) و قسمتهای اصلی از کتاب المسئلة المفردة فی الامامة (صدوق، 1416: 63 ـ 60) و نقض الاشهاد ابنقبه بهطور کامل با حذف خطبه و دیباچه کتاب (صدوق، 1416: 126 ـ 94) و کتاب النقض علی ابی الحسن علی بن احمد بن بشار همراه با ردیه ابنقبه بهطور کامل (با حذف خطبه و دیباچه) (همان: 60 ـ 54) قرار نگرفته است.
(همان: 73) در این مقاله به بررسی این موضوع میپردازیم و نشان خواهیم داد که برخلاف آنچه مدرسی ادعا کرده، ابنقبه تمام این صفاتی را که وی فوق بشری خوانده، برای ائمه اثبات میکند؛ ولی نکته مهم این است که وی امامتی حداقلی برای ائمه قائل است؛ به این معنا که مثلا در بحث عصمت امام، تنها قائل به معصوم بودن امام در حوزه دین است یا مثلا حیطه علم امام را تنها در حوزه تبیین و ترجمان دین میداند.