چکیده:
تفاوت نظریههای سنتی و نظریة معنیشناسی شناختی در مطالعة انسانانگاری اشیاء و پدیدهها این است که در نظریههای سنتی این فرایند، فرایندی زبانی و در نظریههای شناختی، فرایندی مفهومی و زیرمجموعة استعارههای وجودی است. همچنین در این نظریه سازوکار شناختی آن به تفصیل و با ذکر جزئیات انطباق مفهومی، بررسی میشود. در مقالة حاضر با برگرفتن رویکرد دوم انسانانگاری، مفاهیم مجرد در زبان قرآن بررسی شناختی میشود. درواقع پرسش اصلی تحقیق این است که در زبان قرآن کدام مفاهیم غیرانسانی با کمک مؤلّفههای معنایی مربوط به انسان بیان شده است. همچنین چگونه میتوان به الگویی واحد در ترسیم رابطههای مفهومی موجود میان انسان و غیرانسان در زبان قرآن پرداخت. دادههای تحقیق شامل همه عبارات قرآنی است که طبق اصول نظریة لیکاف و جانسون (1980) شامل مؤلّفههای مفهومی مرتبط با انسان برای مفهومسازی غیرانسان است. پس از بررسی دادهها مشخص میشود که در زبان قرآن برای بیان مفاهیم انتزاعی، از مفهوم عینی «انسان و شخص» استفاده میشود. همچنین در همه مفهومسازیهای غیرانسان به انسان اصول رایج نظریة استعارة مفهومی تأیید میشود.
خلاصه ماشینی:
دیدگاههای کلی به انسانانگاری، شخصیتبخشی یا تشخیص (personification) که در این مقاله فقط از عبارت انسانانگاری برای نامیدن آن استفاده میشود، را میتوان به دو گروه دیدگاه سنتی (classical view) و دیدگاه معنیشناسی شناختی(cognitive semantics) تقسیم کرد.
در نظریة استعارة مفهومی، تعریف انسانانگاری مانند نظریة سنتی است؛ اما تفاوت عمیقی که میان آنها فرض میشود این است که براساس دیدگاه شناختی، اولا انسانانگاری فرایندی شناختی و مفهومی است که در ذهن رخ میدهد و حد آن فراتر از زبان است و ثانیا در زیر چتر استعارة مفهومی و همچون شاخه یا زیرمجموعة استعارة مفهومی هستیشناختی تلقی میشود.
در استعارههای انسانانگاری موجود در زبان قرآن، حوزههای انتزاعی و غیرمحسوس یا درونی و با درجة انتزاع بالا که عبارتند از: مرگ، هوس، زمان، پندار، حق/باطل و طبیعت همچون مفاهیمی غیرانسانی که در اصل هیچ مؤلفة معنایی انسانی در آنها وجود ندارد، با حوزة مبدأ انسان مفهومسازی میشوند و در جریان انطباق استعاری، ویژگیهایی چون جانداری، دارابودن حواس پنجگانه (مثل: شنیدن، دیدن) و افعال و اموری مثل آمدن و امرکردن که ویژة انسان است بر این حوزههای مقصد، منطبق میشود.
علاوه بر انسانانگاری مفاهیم انتزاعی فوق، برخی عناصر طبیعت نیز در زبان قرآن بهگونهای مفهومسازی شدهاند که گویی اعمال انسانی مثل تسبیح خداوند و عبادت وی، سجده کردن و خوردن را انجام میدهند، یا دارای ویژگیهای جسمانی مثلا دارابودن دست هستند.
<رجوع شود به تصویر صفحه> مشاهده میشود که انسانانگاری تنها یک صنعت ادبی نیست؛ بلکه یک نوع استعارة فراگیر است که در زبانهای مختلف از جمله زبان قرآن جهت سهولت انتقال مفاهیم به مخاطب انسانی استفاده میشود.