خلاصه ماشینی:
"وقتی حملههای بیماری متوقف میشد، دایانا احساس میکرد که برای همیشه از شر آن رها شده است اما بیمهریهای چارلز و ملکه و شایعاتی که مطبوعات در اطراف او میپراکندند، روح و روانش را میآشفت.
ملکه الیزابت نخستین فردی بود که به این مکان رسید و از دیدن وضعیت ناگوار پرنسس بسیار ناراحت شد،این بار هم دایانا از خودکشی نجات یافت.
دایانا وقتی دریافت با وجود همهی گذشتها و کوششهایش قادر نیست همسر هوسرانش را به سوی خود جلب کند، همه زندگی اش را وقف مردم و دو پسرش کرد.
چارلز و دایانا هراز گاهی در برابر دوربینهای تلویزیون در کنار یکدیگر قرار میگرفتند تا از این طریق مردم به عمق بحران زناشوییشان پی نبرند اما هنگامی که کتاب اندرو مورتون با عنوان زندگی واقعی دایانا انتشار یافت همهی تلاشها برای نمایش زندگی مطلوب نقش برآب شد."