چکیده:
در الهیات مسیحی و همچنین در عرفان اسلامی «کلمه الهی» بهعنوان واسطه خلقت موجودات معرفی شده است. کلمه الهی در مسیحیت همان لوگوس است که عبارتهای اوَل انجیل یوحنا درباره آن است و در عرفان اسلامی «کلمه محمدیه» یا «حقیقت محمدیه» است. اینکه حقیقت وجودی دو انسان، یعنی حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد(ص) مبدأ پیدایش دیگر موجودات است، مصادیقی از آموزهای در مطالعات ادیان است که به نام «نگرش انسان - جهانی» مشهور شده است و در واقع از مشترکات عرفانی ادیان ابراهیمی اصیل است. با این حال، میان الهیات مسیحی و عرفان اسلامی در شرح و تفصیل این مطلب تفاوت وجود دارد. در مسیحیت، کلمه الهی متجسد میشود؛ یعنی جسمانیت مییابد و در جایگاه یکی از اشخاص ثلاثه تثلیث قرار میگیرد، ولی در عرفان اسلامی کلمه «الهی» متجلی میشود، بیآنکه از جایگاه تنزیهی خود بیرون آید. مقاله حاضر به شرح و تفصیل این موضوع میپردازد.
خلاصه ماشینی:
لوگوس در مسیحیت یکی از اصول اولیه حکمت مسیحی این اعتقاد است که عیسی مسیح7 بهعنوان کلمه الهی (logos theou) نخستین مخلوق و واسطه میان خدا و دیگر مخلوقات است و چون نسبت میان عیسی و خداوند نسبت پسر به پدر است، پس اصولا خلقت (creation) بهمعنای «تولد» (begetting) است.
اینکه کلمه متجسد (incarnated)، یعنی عیسی مسیح نخستین مخلوق یا به تعبیر مصوب در شورای نیقیه مولود و واسطه خلق همه موجودات جهان است و همه موجودات انبساط حقیقت وجودی عیسی مسیح هستند، رکن عمده بیشتر مباحث بعدی درباره پیدایش موجودات (cosmogony) در حکمت مسیحی شد؛ بهگونهایکه در پاسخ به این پرسش مقدر که «اگر بنا بر سفر تکوین در عهد قدیم، خداوند تمام موجودات گذشته، حال و آینده را یکباره خلق کرد، پس موجوداتی که بعدها بهوجود میآیند، چگونه پیدا میشوند؟» آگوستین از مفهوم لوگوس استفاده کرد و به لوگوسهای بذری (logos sepermatikos)، یعنی بذرها یا نطفههای موجودات قائل شد؛ مفهومی که پیشتر رواقیان از آن سخن گفته بودند و بعدها در تاریخ تفکر مسیحی از طریق نوافلاطونیان به آگوستین رسید و سپس در آرای بوناونتورا و توماس آکوئینی بسط پیدا کرد.
وی بدین طریق میان انسان الهی و به تعبیر عارفان مسلمان «انسان کامل» و عالم خارج تطابق قائل میشد، ولی او هیچگاه این نکته را بسط نداد و از آنچه بعدها در مسیحیت گفته شد که لوگوس متجسد شده و بهصورت انسان، فرزند خدا درآمد و با تولد فرزند - عیسی مسیح - عالم وجود یافته، سخنی نگفته بود.