چکیده:
در میان تعالیم دوازده گانه بهائیان که مهم ترین دستور اجتماعی آنان است، یکی از پر آوازه ترین آنها وحدت عالم انسانی است. این تعلیم نه تنها به عنوان یک تعلیم مهم معرفی شده، بلکه به عنوان محور اصلی و ریشه و اساس آیین بهائیت به شمار آمده است. عبدالبهاء تقریبا در تمامی خطابات و اکثر نوشته هایش اشاره هایی کم و بیش به وحدت عالم انسانی کرده و آن را محور اصلی تعالیم بهائیان خوانده است. به جز رهبران اصلی، مبلغان بهائی نیز از این تعلیم زیاد یاد می کنند و در جزوه های تبلیغی شان وحدت عالم انسانی را شاهکار بهائیت می دانند.
در ابتدا وقتی با این تعلیم و تاکید بر آن مواجه می شویم، نرمی و مهربانی و مدارا با کل انسان ها درنظر می آید؛ اما وقتی برای چگونگی ایجاد این تعلیم در جامعه به کتب بهائیان مراجعه می کنیم، مطالب زیادی را که کاملا با وحدت عالم انسانی در تضاد است، مشاهده می کنیم که در ابتدا باور آن با توجه به شعارهای بهائیان مشکل است. این مقاله پاسخی به سه نوشته از جزوه رفع شبهات با عنوان های «چرا بهائیان معتقدند که هر کس به حضرت بهاء الله ایمان نیاورد، از گمراهان است؟» (شبهه 36)، «تهمت استفاده از کلمات ناشایسته» (شبهه 46) و «اعتراض به تشبیه ستمگران به فرزندان شیطان» (شبهه 48) است.
خلاصه ماشینی:
"» (عبدالبهاء، مکاتیب، ج3 ص114) و یا: «از جمله این تعالیم وحدت عالم انسانی است، این در کدام کتاب است؟، نشان بدهید و صلح عمومی است، این در کدام کتاب است؟ و دین باید سبب محبت و الفت باشد، اگر نباشد عدم دین بهتر است، این در کدام کتاب است؟» (عبدالبهاء خطابات بزرگ ص 191) حقیقت این است که هیچ کدام از تعالیم بهائی بدیع و بکر نبوده و برخی از آنها حرفهای قدیمی و کهنهای است که در اواخر قرن هیجدهم و اوائل قرن نوزدهم طرفدارانی در گوشه و کنار پیدا کرده بود و بهائیت و خصوصا جناب عبدالبهاء آنها را با آب و تاب فراوان به عنوان تعالیم آیین خویش به گوش مردم میرسانده است و برخی از آنها در مکاتب و ادیان قبل مطرح شده بود.
(عبدالبهاء، مکاتیب، ج1 ص442 و 443؛ همان، ج2 ص234) اگر بهاءالله نتواند با میرزا یحیای نوری که برادرش میباشد اتحاد کند چگونه میخواهد در عالم وحدت عالم انسانی ایجاد کند؟ عبدالبهاء که میگوید با تمام اهل آفاق باید اتحاد و اتفاق کرد؛ برای این رفتارهایش چه توجیهی خواهد داشت؟ رفتار نازیبا و وجود نفاق و دوئیتهای بین عباس افندی و محمد علی افندی که هر دو فرزندان جناب میرزا به شمار میآیند نشان دهنده این واقعیت است که نه تنها جناب بهاءالله قادر به تربیت فرزندان خود، به آن نحو که رشته یگانگی ایشان پاره نشود، و دشمنان خونی یکدیگر نگردند نبوده است، بلکه از عدم توانایی جناب عبدالبهاء نیز حکایت میکند که نتوانسته است لااقل بین خـود و بـرادرش اتحاد و اتفـاق ایجاد کـند."