چکیده:
ابنسینا صدور فعل آگاهانه ـ عاقلانۀ انسان را با بهرهگیری عقل عملی از قوۀ خیال و همراهی آندو تبیین میکند. صدرالمتألهین نیز اگرچه این تفسیر را رد نمیکند، با تعریف جدیدش از قوۀ خیال، آن را کل نفس حیوانی درنظر میگیرد و خیال را در همۀ شئون و رفتار عاقلانه و غیرعاقلانۀ انسان مؤثر میداند. تأثیر و کارکرد قوۀ خیال را در صدور فعل عاقلانه نزد صدرالمتألهین، در دو مقام میتوان تبیین کرد. نخست آنکه فعل آگاهانه ـ عاقلانه مقوّم تفکر برای ایجاد علت غاییِ صدور فعل در ذهن فاعل است. صدرالمتألهین با اعتقاد به تأثیرپذیری تعقل از تخیل، تفکر عاقلانه را همواره آغشته به قوۀ خیال و متأثر از آن میداند و حصول تعقل صرف و تفکر فلسفی را در مبادی علمی صدور فعل و رفتار نفی میکند. کارکرد و تأثیرگذاریِ دیگر قوۀ خیال در مبادی علمی صدور فعل و رفتار، تبدیل غایتها و شوقهای کلی به جزئی، مصداقیابی و برنامهریزی برای حرکت از حال کنونی و وصول به حال مطلوب و رفتار جدید است.
خلاصه ماشینی:
قـؤە متصـرفه نيـز تحـت اختيار و حکومت قؤە عاقله يا واهمه قرار دارد و براساس حکومت عقل (در انسان کامل ) يـا وهم (در نفس حيواني)، تصرفات اين قوه و عنوان آن در نفس انسان متفـاوت و معنـون بـه تخيل يا تفکر ميشود (ابن سـينا، ۱۳۶۳: ۹۳)؛ بنابراين تفکر محض و اصـطلاحي در فلسـفه ، فقـط وقتي حاصل ميشود که موضوع تفکر، معاني کلي عقلي باشـد؛ زيـرا عقـل قـادر بـه ادراک مستقيم صور و معاني جزئيه نيست و فقط مدرکات هم سنخ خود، يعني عقول تـام مجـرد را درک ميکند؛ ازاين رو وقتي واژٔە تفکر براي تصميم گيري بر ايجاد فعل يا صدور رفتـاري در خارج ، آينده نگري، برنامه ريزي، تحليل پديده ها، سنجش راه حل هاي متفاوت بـراي رسـيدن ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ١.
» (صدرالمتألهين ، ۱۳۶۲: ۱۵۷) براساس اين عبارت ، رفتارهاي انسان حتي اگر از مبدئي عقلي و قضايايي کلـي و الزامـي منشعب شده باشند، تا با خيال جزئي نشوند، نميتوانند از انسان صادر شوند؛ چيزي که خود براساس اوضاع مختلف تغيير ميکند و براساس آن ، انساني با ديدگاه اخلاقي ثابت امـا در دو موقعيت مختلف ، دو رفتار را بروز ميدهد؛ به عبارت ديگر، نحؤە جزئـي و متشـخص شـدن اهداف جزئي با قؤە خيال ، از زمان ، مکان و وضع فاعل پيش از صدور فعل تـأثير ميپـذيرد؛ ازاين رو، قواعد اخلاقي و رفتاري و به تبع آن اراده هاي کلي حتي براي برداشـتن قـدمي و راه افتادن ساده نيز کارايي ندارند و هدف ، اراده و شوق براي حرکت ، بايد با قؤە خيال و متخيلـۀ نفس چنان جزئي شود که ناظر به فعل بعدي فاعل در آن بعدي باشد و براي هر فعـل در آن ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ١ به عبارت ديگر امکان حصول اهداف کلي و بعيد با مسيرها و مصاديق متعـددي کـه ميـان حـال کنـوني فاعـل و هـدف انتهايي وجود دارد، ابهام ايجاد ميکند و انگيزه و ارادٔە جزئي را بر فعل خاص برنميانگيزد (ابن سينا، ۱۴۰۴ب : ۲/ ۳۸۴).