چکیده:
در حوزه مباحث مربوط به عدالت اجتماعی، یکی از مسائل مورد بحث، وظیفه دولت در قبال عدالت اجتماعی است. این مقاله تلاش دارد در این زمینه، مقایسه ای بین دیدگاه اندیشمندان مسلمان و آرای متفکران غربی صورت دهد. این پژوهش با روش تحلیل اسناد، به همراه تحلیل و مقایسه، نشان می دهد که اولین اختلاف بین این دو گروه در تعریف عدالت است. درباره دخالت دولت در عدالت اجتماعی نیز ابتدا می توان سه دیدگاه را مطرح کرد: دیدگاه کاملا مخالف، طرفداران دخالت حداکثری، و راه میانه یا راه سوم. در این میان، شاید بتوان دیدگاه جان رالز را نظری مستقل به حساب آورد، به نظر می رسد این نیز نوعی راه میانه است. مدعای مقاله این است که نظر اسلام به دیدگاهی است که گرچه می توان آن را نوعی راه سوم نامید، اما برای تمایز با دیدگاه کسانی چون رالز، ترجیح می دهیم آن را راه سوم اسلامی بنامیم.
خلاصه ماشینی:
"راجع به عدالت سیاسی مارکس نیز باید گفت: او گرچه در مرحلۀ سوسیالیزم به الغای مالکیت خصوصی و ایجاد مالکیت دولتی متمرکز معتقد است، اما از دید وی در دوران کمونیسم، دولت از بین خواهد رفت؛ زیرا از نظر او، دولت (و امور دیگری همچون اخلاق و مذهب) چیزی جز اغراض بورژوازی نیستند که صرفا برای تأمین منافع طبقۀ بورژوا و سرمایهدار به وجود آمدهاند (پانیچ و لیز، 1380، ص 289).
از سوی دیگر، با مراجعه به آموزههای اسلامی و دیدگاههای اسلامشناسان و متفکران مسلمان نیز این مطلب به دست میآید که از دیدگاه اسلام، یکی از وظایف و رسالتهای مهم دولت و حکومت، تلاش و دخالت برای تحقق و گسترش عدالت اجتماعی است.
اجمالا، ویژگیهای عمدۀ نظام سیاسی و اقتصادی خاصی که اصول عدالت مورد نظر رالز را اجرا میکند، از این قرار است: کوشش در نظارت بر اقتصاد از طریق وضع مالیات و انتقال درآمدها، حفظ رقابت در بازار، توزیع ثروت، تأمین حداقل معیشت، ایجاد برابری فرصتها، و جلوگیری از تمرکز قدرت به سود آزادی و برابری فرصتها (رالز، 1376).
اسلام اولا، ایجاد و بسط عدالت اجتماعی را یکی از مهمترین اهداف و رسالتهای خود قرار داده و یکی از وظایف اصلی و اساسی دولت و حکومت اسلامی را توجه به این امر و تلاش و برنامهریزی برای تحقق و گسترش آن برشمرده است."