چکیده:
امیرحسینی هروی از عارفان گمنام قرن هفتم و هشتم هجری است. او با پرسشهای هجدهگانة خود، شیخ محمود شبستری را به سرایش گلشن راز برانگیخت. از امیرحسینی هروی آثار مهمی بر جای مانده است. بررسی افکار او در مطالعات تاریخی و تطبیقی تصوف اهمیت خاصی دارد. در این مقاله، سه نوع تأثیرپذیری محتوایی آثار هروی از میراث عرفانی کهن بررسی میشود. نخست، تأثیرپذیری از عارف همعصرش مولانا در مباحثی مثل تشابه آغازین کنزالرموز و مثنوی، اهمیت غفلت، عاشقان ساکن بیقرار، عشق اینسری و آنسری و نقد قافیهاندیشی. دوم، تأثیرپذیری از اندیشههای عرفانی کهن و موضوعات پربسامدی مثل جاودانگی معشوق، ترک خودی و انانیت، نکوهش تقلید، مرگ پیش از مرگ و دوگانة عشق و ملامت. سوم، تأثیرپذیری از عارفانی با دیدگاههای خاص مثل ابوسعید، عینالقضات و نجم رازی در مضامین ویژهای همانند تصوف آسیا، نکوهش رسم و عادت و داستان خلقت آدم.
این تأثیرپذیریهای سهگانه، تا حد بسیاری بر غنای فکری و فرهنگی آثار هروی افزوده و عرفان و گزارههای عرفانی او را به اندیشههای اصیل عرفانی سدههای نخستین نزدیک کرده است. از سوی دیگر هروی در حد یک مقلد صرف نیست و با طرح مضامینی مثل عقل و عشق، نفس توسن و کثرتگرایی دینی، صاحب فکر و نوآوری است. در قسمت پایانی مقاله به این موضوع پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
او قبلة خرقهپوشان، بادهنوشان، مغان، جهودان و ترسایان را یکسان میداند؛ در نگرش او تفاوت نظرها، عامل بسیاری از اختلافات و دشمنیها است؛ به همین سبب ترویج مروت، مدارا و آزادمنشی را تبلیغ میکند: بیتصرف باش در راه یقین هر چه بد باشد تو آن را نیک بین درد اگر قسم تو باشد نوش کن صافش انگار، این سخن در گوش کن (امیرحسینی هروی، 1371: 29) امیرحسینی هروی، علاوه بر ابداعات و خلاقیتهای فکری و شعری، مانند هر شاعر دیگری با تأثیرپذیری از سنت ارزشمند عرفانی پیش از خود، به غنای آثار خویش افزوده است؛ بهگونهای که مثنوی کنزالرموز وی به وزن مثنوی مولوی و تقلید از آن، زادالمسافرین بهوزن لیلی و مجنوننظامی، مثنوی سینامه بهوزن خسرو و شیرین نظامی و بهشیوة دهنامههای رایج در قرون هفتم و هشتم سروده شده است.
امیرحسینی در بیان برخی از مفاهیم ویژه و نادر عرفانی، بیش از هرکس به آثار و نوشتههای مولانا، بهویژه مثنوی معنوی نظر داشته است؛ از علتهای مقایسة تطبیقی هروی و مولانا به نکات زیر میتوان اشاره کرد: الف) علت مهم توجیه تأثر امیرحسینی از مولانا، همعصری این دو شاعر عارف است.
الف) زاد المسافرین نزد همه دین بهجز یکی نیست حقا که در این سخن شکی نیست لیکن به تفاوت نظرها شد قصه مخالف از خبرها هر یک خبری موافق حال دادند به قدر طبع جهال اما همه را قدم یکی بود گوینده هزار و دم یکی بود (امیرحسینی هروی، 1371: 124) ب) مثنوی از نظرگاه است ای مغز وجود اختلاف مؤمن و گبر و جهود (مولوی، 1377، 3/1258) 2ـ9 انجامیدن عشق مجازی و اینسری به عشق حقیقی و آنسری در نظر عارفانی مثل مولانا و امیرحسینی باتوجه به اصل «المجاز قنطرة الحقیقه»، عشق، خواه حقیقی و خواه مجازی، میتواند عاشق را به کمال رساند و در چنین دیدگاهی، مجاز، دوییها و کثرتها را کنار میزند و عین حقیقت و یگانگی میشود؛ چنانکه روزبهان گفت: «عشق الانسان سلم عشق الرحمن» (روزبهان بقلی، 1366: 88).