چکیده:
منطقه خلیج فارس از مناطق پر اهمیت جهان است که از زمانهای بسیار دور مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده
است. ویژگی بارز این منطقه برخورداری از ذخایر بزرگ نفت و گاز است و هشت کشور در حوزة آن بیشترین
ذخایر نفت و گاز جهان را در اختیار دارند. همچنین عوامل پر اهمیت دیگری مانند عمر ذخایر این منطقه که بیش از پنجاه سال است و کم بودن هزینه استخراج، اهمیت آنرا دو چندان کرده است. منطقه خلیجفارس منطقه ای مهم و استراتژیک برای قدرتهای بزرگ است. از میان این قدرتها آمریکا از مدتها پیش و از هنگام بیرون رفتن انگلستان، در این منطقه حضور گسترده داشته و منافع اقتصادی و سیاسیاش به این منطقه گره خورده است. اما موضوعی که در سده بیست ویکم پررنگ شده است خیزش چین و تلاش این کشور آسیایی پس از گذراندن دوره اصلاحات برای حضور پویا و موثر در مناطق استراتژیک جهان از جمله خلیجفارس است و چون این کشور برای رشد اقتصادی خود به منابع نفتی ارزان منطقه خلیج فارس نیازمند است میکوشد از راههای گوناگون از جمله برقراری روابط گسترده با کشورهای این منطقه نفوذ خود را در آن افزایش دهد. بدینسان، حضور چین برای آمریکا که از مدتها پیش در این منطقه جای پا داشته و منافع کلانی میبرده است، تهدیدی شمرده میشود. پرسش اصلی در این پژوهش این است که «سیاست خارجی چین در منطقه خلیجفارس چه اثری بر منافع آمریکا دارد؟ » و فرضیه پژوهش نیز چنین است: «خیزش چین در منطقة خلیجفارس و تلاش آن کشور برای حضور در این منطقه، اثر منفی بر منافع حیاتی آمریکا دارد. » در این نوشتار چارچوب نظری «سیکل قدرت » بعنوان مناسبترین چارچوب برای بررسی و اثبات فرضیه پژوهش به کار گرفته شده است. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات بهصورت کتابخانه ای است.
خلاصه ماشینی:
"چارچوب نظری: نظریه سیکل قدرت گرچه میتوان از نظریههای گوناگون برای توضیح پدیدههای سیاسی بینالمللی و حتا سیاست خارجی کشورها بهره گرفت، اما با درنظر گرفتن این نکته که هر پدیده سیاسی یا بینالمللی برآمده از علت یا عواملی است، گاه با توجه به مقتضیات زمان و ویژگیهای محیط داخلی و بینالمللی، بررسی یک پدیده سیاسی برپایه یک نظریه خاص، از آنرو که علل پدیدآورنده یا شکلدهنده به آن پدیده و عوامل اثرگذار بر آن، همخوانی بیشتری با اصول و مبانی آن نظریه خاص دارد، با بهرهگیری از آن نظریه بهتر میتوان به تبیین پدیدة یاد شده پرداخت و از دید ما برای بررسی روابط چین و آمریکا در منطقه خلیجفارس نظریه سیکل قدرت بهتر میتواند پاسخگو باشد و چون با رهیافتی نو پدیدههای بینالمللی را تجزیه و تحلیل میکند، در سنجش با دیگر نظریات مطرح، کارایی بیشتری برای تحلیل الگوهای همکاری و تضاد در روابط ایالات متحده و چین در سده بیستویکم دارد.
زیرا سلطه ایالات متحده بر منابع نفتی، ضامن رونق اقتصاد جهان غرب است (Keohane, 2005: 140) از سوی دیگر چین میکوشد حضوری آرام و دور از تنش در منطقه خلیجفارس داشته باشد و استراتژیستهای چینی معتقدند که دگرگونیهای رادیکال در وضع کنونی بینالملل خطرهای زیادی برای آن کشور دارد و از اینرو میکوشند جای پای خود در منطقه خلیجفارس را به آرامی استوار کنند زیرا چین درحال حاضر توان به چالش کشیدن مستقیم هژمونی آمریکا را ندارد و بنابراین باید راهبردهای معطوف به «تغییر در درون نظام بینالملل» و نه «تغییر نظام بینالملل» را به کار گیرد."