چکیده:
فیلسوفان اخلاق توسعه اهداف و وسایل توسعه محلی، ملی، منطقهای و جهانی را مورد بررسی قرار میدهند. سیاستگذاران ملی، مدیران پروژهها و ارائه کنندگان کمکهای بینالمللی که در توسعه کشورهای فقیر دست دارند، اغلب در حیطه کاری خود با مسائل اخلاقی مواجه میشوند. محققان توسعه اذعان دارند که نظریه اجتماعی علمی «توسعه» و «توسعه نیافتگی» مؤلفههای اخلاقی و همچنین تجربی و سیاسی دارند. فلاسفه توسعه و سایر اخلاقگرایان، اصول اخلاقی متناسب با تغییر اجتماعی در کشورهای فقیر را تدوین و ابعاد اخلاقی نظریههای توسعه را تحلیل و ارزیابی میکنند و در صددند تا بلاتکلیفیهای اخلاقی به وجود آمده در سیاستها و روش توسعه را حل نمایند.
خلاصه ماشینی:
"اخلاقگرایان توسعه، اصولا صؤالات مرتبط زیر را مطرح میکنند: چه چیزی باید به عنوان توسعهء(خوب)تلقی شود؟مثال روشن توسعهء«خوب»و توسعهء«بد»چیست؟ چگونه پارامترهای مختلف دینی،اجتماعی،و محلی میتوانند در دستیابی به«توسعه»نقش مثبت ایفا کنند؟ آیا باید همچنان به استفاده از مفهوم توسعه به جای مفاهیمی چون«پیشرفت»،«رشد اقتصادی»، «دگرگونی»،«آزادسازی»یا«جایگزینهای پساتوسعهای توسعه»ادامه دهیم؟33 اگر توسعه نه به عنوان یک مفهوم فارغ از قضاوت ارزشی،بلکه به عنوان تغییرات اجتماعی-اقتصادی خوب تعریف شود،آنگاه اهداف و استراتژیهای مهم اقتصادی،سیاسی و فرهنگی یک جامعه باید چه چیزهایی باشند،و کدام اصول بیانگر نشانگر گزینش آنها باشند؟ در جریان سیاستگذاری و عمل توسعهای چه مسائلی پدید میآید و این مسائلی چگونه باید حل شوند؟43 چگونه باید منافع و آسیبهای توسعه را تشخیص داد و توزیع کرد؟در جریان این سنجش،آیا پایهای ترین مقولهای که باید مورد توجه قرار گیرد،درآمد ناخالص ملی (GDP) ،نفع،خیرهای اولیه اجتماعی53(رالز)،دسترسی به منابع و امکانات،توانمندیها و کارکردهای انسانی(سن)،شکوفایی انسانی یا حقوق بشر است؟آیا برخی شاخصهای تلفیقی مربوط به توفیق اساسی فرایند توسعه،همچون رشد اقتصادی یا کارآمدی اقتصادی،مقولاتی هستند که باید معیار سنجش باشند؟آیا عدالت اجتماعی مستلزم بیشینهسازی حداقل درآمد،رساندن همهء افراد به بالای خط[فقر]،یا کاهش نابرابری است؟ چه کسی(یا چه نهادهایی)باید مسؤول ایجاد توسعه باشند(دولت یک ملت،جامعهء مدنی یا بازار(؟ دولتهای مرفه،مؤسسات بین المللی،انجمنهای غیر دولتی و خود کشورهای فقیر باید چه نقشی در توسعه داشته باشند؟آیا اساسا باید نقشی داشته باشند؟ چگونه باید تکالیف و وظایف مربوط به توسعه را تشخیص داد؟آیا این تکالیف صرفا مبتنی بر قول و قرارهاست،یا ناشی از وظایف کلی ناشی از نیکوکاری(اعطای کمک به نیازمندان خاص)،یا وظایف کلی معین(حقوق فقیری)،یا وظایف نفیی دایر بر فروپاشاندن ساختارهای بیعدالتی یا متوقف ساختن اقدامات آسیبزا،یا وظایفی که متوجه جبران خطاهای گذشته است؟ خوبیو بدی عاملیتهای توسعه در چیست؟چه میزان خوبی معیار صداقت است و چه میزان بدی معیار شقاوت و فریب؟ موانع و فرصتهای توسعهء محلی،ملی و بین المللی برای یک توسعهء خوب چیست؟در سرزنش خطاهای ناشی از توسعه،به چه ترتیبی باید انگشت اتهام و نکوهش را به عاملیتهای محلی،ملی و جهانی متوجه کرد؟مناسبترین تئوری جهانی شدن و مناسبترین شکل جهانی شدن چیست،و چگونه باید امتیازات و مخاطرات جهانی شدن را از یک دیدگاه اخلاقی مورد ارزیابی قرار داد؟ بدبینی اخلاقی،نسبیگرایی اخلاقی،حاکمیت ملی63و واقعبینی سیاسی تا چه اندازه ممکن است ای تحقیق اخلاقی فرامرزی73را زیر سؤال ببرند؟ چه کسی و با چه روشهایی باید پاسخ این پرسشها را تعیین کند؟برای حل این مسائل،تأملات نظری، مشورت عمومی،و«یادگیری در عین عمل»،هر یک چه نقشی دارند؟ اکثر اخلاقگرایان توسعه،علاوه بر قبول اهمیت این پرسشها،ایدههای مشترکی در مورد حوزه خود و پارامترهای کلی توسعهء مبتنی بر اخلاق دارند."