چکیده:
این مقاله به توصیف افسردگی پس از زایمان 3 میپردازد و با استفاده از تازهترین
یافتههای پژوهشی، نقش متغیرهای جمعیت نگارانه-اجتماعی، تاریخچه افسردگی خانوادگی و
شخصی، رویدادهای استرسزای زندگی و عوامل آسیبپذیری شناختی را در افسردگی پس از
زایمان مورد بحث و بررسی قرار میدهد.در این نوشتار، انواع مختلف افسردگی پس از
زایمان، الگوی نظری افسردگی پس از زایمان، مقیاسهای مورد استفاده برای سنجش این
قلمرو و سرانجام روشهای گوناگون پیشگیری و درمان افسردگی پس از زایمان مورد بررسی
قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"الگوی روانی-اجتماعی: پژوهشگران مطرح کننده این الگو به شناسایی برخی از متغیرهای جمعیت نگارانه- اجتماعی(سن، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، مدت ازدواج و وضعیت اشتغال در دوره آبستنی)، تاریخچه افسردگی(دورههای پیشین افسردگی، تاریخچه افسردگی شخص، شدت نشانههای افسردگی در دوره آبستنی، و سابقه تشخیص افسردگی در دوره بارداری خویشاوندان درجه یک)، رویدادهای فشارزای روانی زندگی(رویدادهای فشارزای روانی عمومی در دوره آبستنی و رویدادهای فشارزای مربوط به مراقبت از کودک در دوره شیرخوارگی، و عوامل خطر زایمان)و عوامل آسیبپذیری شناختی(سبک اسنادی و نگرشهای کنترل شخصی)علاقمند میباشند.
گوتلیب، ویفن و همکاران 2 (1991)نیز در پیشبینی متغیرهای روانی-اجتماعی با اهمیت در افسردگی پس از زایمان، با استفاده از معادله رگرسیون چند متغیری به این نتایج دست یافتند:1-زنانی که پس از زایمان به عنوان افسرده تشخیص داده شدند در دوره آبستنی دارای سطوح بالاتری از نشانهشناسی افسردگی بودند.
شیکل، کوهن و همکاران 4 (1995)هفت زن دارای تاریخچههای روانپریشی و چهار زن دارای تاریخچه افسردگی اساسی را بلافاصله پس از زایمان بطور متوالی با مقدار بالای استروژن خوراکی مورد درمان قرار دادهاند، به اعتقاد آنها نقش پیشگیری کننده استروژن خوراکی، اثر بالقوه ناقلین عصبی دوپامینرژیک و یرتونینرژیک را در افسردگی پس از زایمان نشان میدهد.
به نظر میرسد این عامل در روانپریشی عاطفی و شروع اولیه افسردگی اساسی پس از زایمان نقش با اهمیتی دارد چانگ و همکاران 5 (1995)در مطالعهای تأثیر سطح سرمی هورمونهای{L GCH-B L} و استرادیل واستروژن را در 20 نفر از زنان مبتلا به نشانگان افسردگی پس از زایمان و 20 نفر از زنان فاقد افسردگی پس از زایمان مورد بررسی قرار دادهاند."