چکیده:
تحقیق حاضر با هدف«بررسی و مقایسه سازگاری روانی مادران کودکان مرزی(12-7)با
مادران کودکان عادی شهر زاهدان»میباشد و به این منظور مادران دانشآموزان مرزی در
سال اول ابتدایی به عنوان گروه اول و سپس مادران دانشآموزانی در همان کلاسها از
طریق همتاسازی به عنوان گروه دوم انتخاب شدند.روش تحقیق علی مقایسهای است، مرزی و عادی بودن کودکان با استفاده از تست
لایتربا هوشبر 84-70مشخص و ابزار سنجش سازگاری روانی پرسشنامه سازگاری بل
مقایسههای عاطفی و اجتماعی بود که شامل 62 سوال سه گزینهای(بلی، خیر،
نمیدانم)میشود.با جمعآوری دادههای خام، اطلاعات حاصل از تعداد 202 دانشآموز(88 دختر و 114
پسر) جهت بررسی و مقایسه سازگاری روانی مادران مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند و سه
فرضیه در مورد سازگاری روانی، عاطفی و اجتماعی دو گروه؛بوسیله آزمون t مورد
تحلیل آماری قرار گرفت.نتایج نشان داد که در میزان سازگاری روانی، عاطفی و اجتماعی
مادران کودکان مرزی با مادران کودکان عادی از نظر آماری تفاوت معنیداری وجود
ندارد
خلاصه ماشینی:
"هنگامی که افراد تمایلات خاصی دارند و با مشکلات زندگی مقابله میکنند یا آنها را در کنترل خود درمیآورند با شرایط سازگار میشوند و مادر کودک مرزی به لحاظ داشتن کودکی که با سایر کودکان متفاوت است، با مشکلاتی در زمینههای نگهداری، آموزش، مالی، عاطفی روبرو است این مسایل همگی بر مادر فشارهایی وارد میکند که سبب بر هم خوردن آرامش و یکپارچگی خانواده شده و در نتیجه سازگاری و انطباق او را تحت تأثیر قرار میدهد.
(در طول تحقیق با سایتهای اینترنت و مد لاین دانشگاه علوم پزشکی و بخش اطلاعرسانی کتابخانه منطقهای علوم و تکنولوژی دانشگاه شیراز ارتباط برقرار نمودم و همچنین با حضور در دانشگاه اصفهان، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه الزهرا و دانشگاه تربیت مدرس بدنبال سوابق پژوهشی جمعآوری شده در ارتباط با مشکلاتی است که مادران با کودکان مشکلدار و پایینتر از هوش عادی دارند)پیشینه پژوهشهای حسین جنا آبادی (1375)، گیتی چاووشی(1367)، کلثوم خزاعی(1380)، محمد نبی غلام حیدری(1381)، جابر نوری(1379)، حمید آمالی(1376)، ریدو براندت(1990)، وادینگتون وبوش(1992)، مورگان تاون(2002)، وارماوکا و ورماسکاو کاپورپی(1992)، فلینت و وود(1989)، جین یاشین(2002)، فلت(1992)، مک گوان ورت(1987)، کیلن(1990)، ورتیس 1966 و دیگران نشان میدهد: اگر کودکی در خانه دچار مشکل جسمی، هوشی، حرکتی باشد بر وضعیت سلامت روان و نهایتا سازگاری مادر تأثیر میگذارد و در مقایسه با مادرانی که چنین تجربهای ندارند بیشتر در معرض استرس و ناسازگاری قرار دارند."