چکیده:
مفهوم تعادل در دیدگاه های فلسفی ژئومرفولوژی
رامشت محمدحسین,توانگر منوچهر
دیدگاه های فلسفی و معرفت شناسی یکی از عوامل عمده در واژه سازی ادبیات علمی است به طوری که واژه های جدید بعضا زاییده طرح حوزه های معرفت شناسی نو و به تبع آن برداشت ها و مفاهیم خاص در چهار چوبه این دستگاه هاست.
پاره ای از واژه ها با ساختار مشابه در قلمرو یک موضوع در حوزه های معرفت شناسی متفاوت به کار گرفته شده اند ولی علی رغم داشتن ساختار قلمرو موضوعی همسان بار مفهومی آنها در دیدگاه های گوناگون یکسان نیست. "تعادل" - Equilibrium از جمله چنین واژگانی است.
واژه "تعادل" هم در دیدگاه تکاملی دیویس و هم در دیدگاه تصادفی یا کاتاسترفیسم ها و هم در حوزه معرفت شناسی سیستمی به کار گرفته شده است ولی بدون تردید آنچه از مفهوم تعادل در دیدگاه دیویس مورد نظر است با آنچه در دیدگاه های تصادفی و سیستمی مطرح است تفاوت دارد.
آشنایی با بار مفهومی چنین واژه هایی کمک خواهد نمود که با رویارویی با برداشت ها و دیدگاه های فلسفی متعدد در ژئومرفولوژی، درک به واقع نزدیک تری از منظور کاربران و نظریه پردازان این حوزه به دست آید.
این مقاله که براساس تحلیل گزاره های پیشکسوتان و طرح کنندگان اصلی دیدگاه های بالا پیرامون مفهوم تعادل در ژئومرفولوژی تدوین شده به اهمیت بار مفهومی و تفاوت آن در دیدگاه های مختلف تأکید دارد و الزام آشنایی با این مفاهیم برای دست یابی به درک بهتری از پارادایم های طرح شده در هر یک از حوزه های معرفتی فوق را بیان می دارد.
خلاصه ماشینی:
"بنیانگذاران تفکر تصادفی رکن تحلیلهای خود را بر تبیین فرایندهای ژئومرفیک در سه محور اساسی تغییرات اقلیمی و سطوح اساس دریاهای آزاد،رخدادهای تکتونیکی و تأثیرات عملکرد انسان استوار داشته و به جای بیان ایدههای کلی درمورد تحول چهرهء پوسته خارجی زمین در قالب زمان به تحلیلهای فرایندها در قالب سه محور یاد شده همت گماشتهاند6، لذا مفهوم تعادل در ادبیات و تحلیلهای کاتاستروفیسم،نه در چهارچوبهء یک مدل زمانی که در چهارچوبه تناوب رخدادهایی چون تغییرات اقلیمی و سطح اساس،رخدادهای تکتونیکی و تغییرات محیطی ناشی از دخالت بشر در دوران چهارم و با دو مفهوم متباین به کار گرفته شده است.
بلکه سیر آن تناوبی است و هیچ کدام از این حاکمیتها دلیل بر تکامل مرحلهء بعدی نیست و براساس همین اصل ما نمیتوانیم حاکمیت دورهء سرد را مقدم یا مؤخر بر دورهء گرم و چرخهء آنها را بهعنوان یک روند تکاملی تلقی کنیم زیرا اولا ممکن است آنچه به جای فرآیند حاکم جایگزین میشود چرخهای نباشد و ثانیا همواره این امکان وجود دارد که تکرار بین دو پدیدهء مشخص صورت نگیرد و پدیدههای ثالثی حاکمیت یابد که در دورههای قبلی تکرار آن تجربه نشده باشد.
(17)- Jacob van Uexkull 1920 مفهوم تعادل در دیدگاه سیستمی مفهوم تعادل در دیدگاه سیستمی دارای پیچیدگیهایی خاص است و اگرچه در یک عبارت ساده تعادل در این دیدگاه رابطهء خاصی بین فرم و فرآیند،ترجمه میشود ولی برای تبیین چنین مفهومی ادبیات گسترده با مفاهیم خاصی تدوین شده است بهطوریکه قبل از آنکه بتوان به ژرفای مفهوم تعادل دست یافت میبایست با مفاهیمی چون تغییر،عدم تعادل،بیتعادلی تغییرات پیشرونده،دگراده،اگرادیشن،و کیاس18آشنایی داشت تا اولا به مفهوم تعادل در حالت عام و ثانیا طیف تعادل و مفهوم پایداری در حالتهای گوناگون و ممکنه پی برد."