چکیده:
این مقاله در آغاز نگاه کوتاهی دارد به زمینه فرهنگی و کارهای علمی پروفسورگری(1)استاد روانشناسی انستیتوی روانپزشکی دانشگاه لندن(جانشین آیزنک).سپس دستاوردهای پژوهشی سالیان دراز وی که منجر به پیدایش گونهای چهارچوب نوروپسیکولوژی برای طبقهبندی بیماریهای روانی شده مورد بحث قرار میدهد. گری روانپزشکی را شاخهای از پزشکی میداند و به اختلالات رفتاری و روندهای روانی سازنده زیربنای رفتار علاقمند است.این رویکرد چگونگی کنترل و سازماندهی رفتار و شرایطی که موجب هیجانات و عواطف میشود را بخش بزرگی از وظیفه روانپزشکی میداند. این برداشت عصبی-روان شناختی به بحث درباره سببشناسی بیماریها نمیپردازد ولی بر یافتههای تکنیکی پیشرفته جدید در مغز و شواهد بالینی متکی است و نوعی وحدت بین نوروفیزیولوژی و روانشناسی را پیریزی میکند. گری معتقد به سه سیستم تنظیم رفتار به نام سیستم رفتاری بازدارنده،سیستم ستیز-گریز و سیستم رفتاری روی آوری است و پس از شرح این سیستمها از نظر رفتاری-تشریحی کارکردی و شناختی،بیماریهای روانی را ناشی از اختلال سیستمهای تنظیم رفتار دانسته و بالاخره به نقشی که هر سیستم در ایجاد علایم دارد میپردازد.آنگاه اختلالات روانی چون اضطراب،پانیک،اعتیاد،افسردگی،اسکیزوفرنی و وسواس مورد مطالعه قرار میگیرد.مسایل کنترل،برنامهریزی حرکتی،انتظارات آموخته و پیشبینی رویدادهای ممکن و وضع کنونی جهان اطراف،بازبینی و بازرسی مراحل حرکت و نقش هر سیستم در اداره آن،مورد توجه بوده و در پایان از آمیگدال به عنوان یک مرکز ستادی صحبت میشود و چگونگی تأثیر این اختلالات در بیماریهای روانی مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
سیستم رفتاری بازداری گری در بررسی 400 مقاله پژوهشی درباره داروهای ضد اضطراب و بررسیهای خود به این نتیجه رسید که سیستمی وجود دارد که از ماهی تا انسان دیده میشود و باربیتوریکها(سدیم آمیتال)آن را مختل میکند.
در ساختار عصبی این سیستم به نظر میرسد که قسمت نقش اساسی داردند: آمیگدال یا بادامک،که اثر مهاری بر روی هیپولاتاموس میانی،و آن نیز به نوبه خود اثر وقفهای در برون داد انتهایی سومین قسمت یعنی ماده خاکستری مرکزی مغز میانی(7) دارد.
بنابر مدل پیشنهادی توسط گری و فلدون در سال 1991 رشتههای اولی شامل اطلاعاتی درباره اشتراک بین هدفهای فرعی متوالی در هر مرحله در برنامه حرکتی انجام شده یا خیر؟یک نقش هماهنگکننده نیز در قشر مغز پرفرونتال وجود دارد و به همه قسمتهای اساسی این سیستم به نوعی مربوط است.
گری با توجه به این سیستمها،بیماریهای مختلف در روانپزشکی را از دیدگاه مبانی نوروپسیکولوژیک اینگونه تفسیر میکند: 1-اضطراب:در بررسی PET بعضی از بیمارانی که اختلال اضطرابی دارند ناحیه خلفی پاراهیپوکامپ که شامل قشر مغز آنتورینال(قسمت اعظم درون داد به سیستم تیغهای هیپوکامپی)و ناحیه سوبیکولوم(قسمت اعظم برون داد این سیستم)فعال است،جریان خون(1) در نیمکره راست افزایش مییابد و با افراد طبیعی فرق دارد این افراد پانیک هم دارند.
از جمله سطح بالای اضطراب که یکی از اشکال بالینی اولیه اسکیزوفرنی است و این درست همان چیزی است که از بد کار کردن درهم کنش سیستم بازداری و رویآوری انتظار داریم و در واقع موجب میشود که بسیاری از محرکات معمولی بیمار به غلط عنوان"تازه"بگیرد.
از نظر بالینی نقش سیستم بازداری را در اختلال وسواسی اضطرابی میتوان در افزایش اضطراب که همواره بعد از جلوگیری از رفتار اضطراری دیده میشود مورد توجه قرار داد.