چکیده:
فشارها برای انتشار یا نابودی و اخیرا برای رویت پذیری یا ناپدیدی، فرهنگ خواندن و تفکر انتقادی را که از لحاظ تاریخی در قلمرو نقد کتاب بوده، به حاشیه رانده است. امروزه نقد کتاب صریحا توسط نظام بوروکراتیک دانشگاهی به عنوان امری بی اهمیت تلقی شده و به دلایلی نظیر آسان بودن نگارش و به تبع آسانی نشر، خلاصه صرف بودن، اظهارات ستایش گونه و غیرانتقادی، حقه های بازاریابی و استناددهی پایین، طرد شده و در میان وظایف علمی دانشگاهی، کم اهمیت ترین تلقی می شود. تحلیل دیالکتیکی تاریخی نشان می دهد که تحقیر نقد کتاب به طور ضمنی در ارتباط با ویژگی های غیرانتقادی آن است. تناقضی در وضع موجود هست، این که دانشگاهیان انتظار خدمتگزاری دارند؛ اما از خدمت دهی دلسرد شده و این منجر به خودخواهی آنان می شود. از این رو نوشتن نقد کتاب، نه تنها به دلیل کاربردهای بسیار علمی و اجتماعی، بلکه به دلایل سیاسی و اخلاقی نیز بسیار مفید است.
نویسنده ضمن بیان جایگاه فعلی نقد کتاب و دلایل عدم توجه به آن، به سیر تاریخ طولانی نقد از دهه 1650 پرداخته است. وی با استفاده از روش ماتریالیسم تاریخی و متد دیالکتیک مارکسیستی به برجسته سازی نقش و مسئولیت نقد کتاب در برابر منتقد، نویسنده کتاب، جامعه علمی و عامه مردم می پردازد. در ادامه نویسنده شیوه های مختلف نقد کتاب را بررسی کرده است. در نهایت نگارنده ضمن بیان مزایای متعدد نقد کتاب، نتیجه می گیرد که نقد کتاب می تواند در کسب ایده و گردآوری مجدد ایده ها، ارتقاء مهارت های پژوهشی و نگارشی، توسعه مهارت های ارزیابی و شناخته شدن فرد در رشته ، یاری جامعه علمی جهت درک اهمیت کتاب های جدید و شناخت روش های نوین ارائه شده در کتاب های جدید، مجاب کردن کمیته های ارتقاء، برای ارتقای سطح پژوهشگران و در نهایت در جهت برحذر داشتن یا جلب توجه عموم مردم به کتاب های جدید کمک کننده باشد [مترجم].
خلاصه ماشینی:
"یکـی از راه هـا بـرای قضـاوت در مـورد سـهم یـک کتاب عبـارت اسـت از تعیین این کـه آیـا کتـاب روش جدیـدی را معرفـی می کنـد؟ آیـا مـواد قدیمـی را بـا روشـی نویـن ارائـه می دهـد یـا تفسـیری جدیـد از پدیده هـای شناخته شـده ارائـه می کنـد؟ به گفتـۀ توبیـن (٢٠٠٣)، ایـن یکـی از ویژگی هـای کلیـدی نقـد خـوب اسـت .
به عنوان اولیـن پاسـخ ، منتقـد کتـاب را بـه صـورت رایـگان دریافـت می کنـد، بـرای دانشـجویان دکتـرا و پژوهش گـران تـازه کار به دلیـل محدودیت های مالـی و برای پژوهش گران ارشـد کشـورهای درحال توسـعه کـه تـلاش می کننـد کتاب هـای منتشرشـده توسـط ناشـران معتبـر را به دسـت آوردنـد، منافـع دریافـت رایـگان کتاب بسـیار اساسـی تر اسـت .
وقتـی نقـد می کنـم ، درمی یابـم کـه مجبـور بـه مطالعـۀ انتقـادی کل کتاب هسـتم ، عملـی کـه در غیـر ایـن صورت و بـا توجه به مشـغلۀ بسـیار در برنامۀ دانشـگاهی ممکن اسـت قـادر بـه انجـام آن نباشـم ؛ همچنیـن انجـام ایـن کار کمـک می کنـد تـا چیزهای زیـادی خـارج از کتـاب کسـب کنـم .
نقدها کمـک می کننـد تـا به میـزان قابل توجهـی مهارت هـای ارزیابـی تحقیقـات ، پروژه ها و یا برنامه هـا ارتقـاء یابـد، مهارتـی کـه در غیـر این صـورت مجال ارتقـاء نخواهد یافـت ، زیرا اغلـب چنیـن مهارتـی در برنامه هـای دکتـرا آموختـه نمی شـود، به خصـوص اگـر دکتـرا بـا پژوهش هایـی بـه سـرانجام رسـد که بـا ارزیابی سـر و کاری نداشـته باشـد.
نقـد جیلیان هویسـتون ٣٤ (٢٠١٢) برای نشـریۀ بررسـی آفریقایی اقتصاد و دارایی ، با تشـویق مدرسـین بـرای انتخـاب کتاب هـای موردنقـد خـود، به عنوان متون آموزشـی ایـن کار را به خوبـی انجـام داده اسـت ."