خلاصه ماشینی:
"نوید مسرتبخش رهایی التیامبخش آلام و تسکیل دهنده خستگی جسمشان بود از چشمهایشان به خوبی افکارشان خوانده شد در فکر همه آنها یک کلمه نقش بسته بود و آن کلام همبستگی بود آنها به خوبی دریافتهاند که بدون همکاری هرگز قادر به چنین قیامی نبودند سرانجام در بستر دشت به هم پیوستند با جویبار کوچکی که تشکیل داده بودند به سوی هستیشان پیش میرفتند تا دوباره جزیی از آن شوند.
آری دریایی که به تعلق داشتند و باید به آن بازمیگشتند میرفتند و میرفتند و همراه با نغمه پرندگان عاشق سرود وحدت سرمیدادند،این خوشی و خرمی را مدیون همبستگیشان بودند و سوگند یاد کردند که این اتحاد را برای همیشه حفظ کنند،اما این خوشی مستعجل بود و عمری کوتاه و گذرا داشت.
قطرات با وارد کردن اولین ضربه پی بردند که این بار حصار به مراتب از حصار اولی سختتر است بنابراین تمام نیروی خود را جمع کردند و یکباره ضربه محکمی را بر بدن صخره فرود آوردند اما تخته سنگ پابرجا و استوار همچنان ایستاده بود."