چکیده:
مباحثات جامعهشناختی در مورد جهانیشدن XE "جهانیشدن" از جایگاه دین در عصر
جهانی غفلت میکنند. این غفلت با توجه به نقش خلاق ادیان جهان در شکل دادن به
فرایندهای مدرنشدن XE "مدرنشدن" و جهانیشدن دشواریآفرین است. این مقاله،
جهانیشدن را مرحلهی خاصی از فرایند کلی مدرنیت XE "مدرنیت" میبیند و دین را بر
مبنای چهار پارادوکس در نظر میگیرد. پارادوکس اول(پارادوکس نیچه XE "نیچه،
فریدریش ویلهلم" )، گویای آن است که بر خلاف فهم متداول، بنیادگرایی XE
"بنیادگرایی" شکلی از مدرنشدن است. با وجود اینکه ممکن
است بنیادگرایی دینی واکنشی به التقاط XE "التقاط" [1] به وجود آمده توسط جهانیشدن
باشد، اما واکنشی سنتی نیست. پارادوکس دوم(پارادوکس پارسنز XE "پارسنز، تالکت" )،
چنین میگوید که مدرنشدن و جهانیشدن دین را به صورت فضای نهادی خاص و مجزا از
جامعه میسازد و بدین ترتیب دین را به مشکل مدرنیت تبدیل میکند. بنیادگرایی تلاش
میکند این الگو را معکوس نماید و دین بنیادگرا در جوامع حاشیهای نظام جهانی،
نسخهی غربی دین مدرن شده را به چالش میکشد. پارادوکس سوم(پارادوکس مکلوهان XE
"مکلوهان، مارشال" )، بر آن است که در دهکدهی جهانی XE "دهکدة جهانی" ارزشهای
دینی، نشانهی غیر قابل قیاس بودن نظامهای فرهنگی است، اما نسبیگرایی XE
"نسبیگرایی" در عمل حفظ نمیشود و جهانیشدن به صورت پارادوکسیکال، نیاز به
عمومیتیابی حقوق بشر XE "حقوق بشر" را افزایش میدهد. در حالی که ملیگرایی XE
"ملیگرایی" به عنوان چهارچوبی برای فرهنگها با کوششهایی برای بسط نظامهای کلی
گفتمان حقوق تعارض دارد، روشن نیست که خلق نظامهای حقوق جایگزین(مانند اخلاقیات
آیین کنفسیوس XE "آئین کنفسیوس" ) به سرعت شدنی باشد. پارادوکس آخر(پارادوکس مونتی
XE "مونتی، میشل" [2]) به بررسی تناقض بین شرقشناسی XE "شرقشناسی" به عنوان
نتیجهی ضروری کشف غیریت XE "غیریت" ، و غیریت به عنوان تجربهای لازم برای
اومانیسم جهانوطنی XE "جهانوطنی" میپردازد. این مقاله با بحثی پیرامون امکان
فضایل جهانوطنی در زمینهی این پارادوکسهای جهانیشدن و دین به پایان میرسد.
خلاصه ماشینی:
"اخلاق پروتستانی، مبنایی فرهنگی برای مدرنیت XE "مدرنیت" است، زیرا به بیان جامعهشناختی، دیدگاه غایتشناسانه در مورد تاریخ را تشویق میکرد، از تلقی یکنواختی از حقیقت و مرجعیت استقبال مینمود، اشکال سلسله مراتبی سخت سازمانی را رد میکرد، شکلی شبه دموکراتیک از حکومت را ترویج مینمود که بر خلاف سلطه به سبک کشیشان بود، دیدگاهی از مرجعیت را تشویق میکرد که مبتنی بر مرجعیت متون مکتوب بود و مناقشهی عمومی در آن میسر بود، و سرانجام مجموعهای از منابع ایدئولوژیک به وجود میآورد که بسیج آنها برای حمله به خودکامگی در _______________________________ [1]- Resentment.
نمونهی حقوق زنان XE "مسائل زنان مسلمان" در مالزی XE "مالزی" و اندونزی XE "اندونزی" به عنوان توصیفی از بحث و مناقشه در مورد مرجعیت متن قرآن جالب توجه است؛ مسأله در آسیای جنوب شرقی، علاوه بر نزاع بر سر قرائتهای مدرن و سنتی از قرآن، این است که زندگی زنان عرفا با رسوم XE "سنت" محلی یا عاداتتنظیم شده است که بر نقش زنان در عرصه _______________________________ [1]- Kamali.
من در این بحث، میخواهم از منظر شرقشناسی XE "شرقشناسی" غربی انتهای قرن نوزدهم به مسألهی جهانوطنگرایی و نسبیگرایی فرهنگی رهیافتی بیابم؛ یعنی زمانی که جنگهای دینی اروپا را تقسیم کرده بود و اسلام XE "دین اسلام" (در شکل امپراطوری عثمانی) تهدیدی قدرتمند و واقعی برای استقلال سیاسی اروپا به شمار میآمد.
(1999) ‘Grounding Human Rights Arguments in Non-Western Culture: “Shari’a“ and the Citizenship Rights of Women in a Modern Islamic State’, in J."