چکیده:
کتاب از علم سکولار تا علم دینی (گلشنی، 1392/1377) حاصل کوششی برای نقد رویکرد سکولار به علم و دعوت به رویکرد دینی به علم است. مولف در نقد رویکرد سکولار دو گام اساسی برمی دارد. نخست، استدلال می کند که علم نیازمند جهت است؛ جهتی که از جهان بینی دانشمند حاصل می شود. در ضمن این استدلال، مولف به نقد دیدگاه اثبات گرایی (پوزیتیویسم) میپردازد و میکوشد نشان دهد که علم پیش فرضهای متافیزیکی دارد. دوم این که علم در مقام کاربرد یافتهها محتاج اخلاق است و بدون آن به تخریب می انجامد. در مقاله حاضر، با استفاده از روش نقد درونی و بیرونی، استدلال شده است که به رغم توجه مولف به ارتباط علم با متافیزیک، وی در تبیین این رابطه توفیق نیافته است زیرا آن را از سویی به مقام کاربرد و اخلاق مربوط کرده و از سوی دیگر به صورت افزودن چارچوب متافیزیکی به علم به صورت پسینی محدود کرده است. همین رویکرد افزودنی و پسینی، مولف را ناگزیر از اذعان به ماهیت خنثای علم کرده است که خود نشانگر عدم رهایی کامل وی از اثبات گرایی است. پیشنهاد مقاله حاضر آن است که مفهوم مناسب علم دینی، در گرو توجه به رابطه ارگانیک میان علم و متافیزیک است. این رابطه، به رغم تصور رایشنباخ و به تبع وی استنمارک، علم را دچار نسبیت گرایی مذموم نمی سازد؛ هر چند درجه ای مناسب از نسبیت گرایی را موجب میشود.
خلاصه ماشینی:
در ایران نیز از پیش از انقلاب ، بحث رابطه علم و اسلام از جمله در آثـار مهـدی بازرگـان مطرح بوده است اما عنوان مناسب برای این نوع آثار "دین علمی " است تـا "علـم دینـی " زیرا در آنها مدافعه ای از اسلام بر اساس علوم مدرن صورت پذیرفتـه اسـت .
در این فصل ، با تاکید بـر ایـن که علم فارغ از پیش فرض های متافیزیکی نیست بلکه جهان بینی ها بر جهت گیری علم و نیز کاربردهای آن موثر است ، دعوتی به سوی فراهم آوردن علـم اسـلامی صـورت گرفتـه است .
» (گلشنی ، ١٣٩٢، ص ١٨٤) در مجادله ای که مولف با استنمارک دارد، استنمارک با اشاره به اصطلاح های رایشنباخ اظهار می کند که تاثیر دین بر علم تنها در مقام کشف قابل قبول است ، اما هنگامی که نوبت به مقام داوری می رسد، این تجربه است که تعیین کننده پـذیرش یـا رد نظریـه هاسـت و باورهای دینی یا ایدئولوژیک در این امر نقشی ندارند و تکیه بر آنها می توانـد بـرای علـم خطرناک باشد.
اما آیا این دیدگاه از خود علم ناشی می شود یا از فلسفه طبیعت گرای حـاکم برعلم فعلی ؟ (گلشنی ، ١٣٩٢؛ ص ١٨٠) چنان که ملاحظه می کنیم ، مولف در واقع ، دیدگاه استنمارک و بـر اسـاس آن ، دیـدگاه رایشنباخ را نیز پذیرفته است که داوری تجربی ، به دور از تاثیر پیش فرض های دانشمندان ، نقش ایفا می کند.
برهمین اساس ، نظر مولف این است که اگر داوری تجربی علم نتوانست نقشی قاطع در قبول یا رد نظریه بازی کند، آنگاه جا برای تاثیرآفرینی پیش فرض های دینی یا غیر آن باز می شود.