چکیده:
ارتباط بین ابعاد ساختاری و محتوایی سازمان به جهت افزایش و یا بهبود عملکرد و بهره وری سازمان ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است از جمله مهمترنی اینها بررسی ارتباط بین فرهنگی سازمانی و برنامه های راهبردی سازمان می باشد که در درون خود ما را به سمت ارتباط فرهنگ سامانی و استراتژی سوق می دهد.
خلاصه ماشینی:
"مدیریت استراتژیک در یک نگاه کلی مدیریت استراتژیک فرایند اتخاذ تصمیماتی است که منجر به توفیق،ادامه حیات یا مرگ موسسه میشود یا جریان تصمیمگیری و اتخاذ تصمیماتی است که موجب ایجاد یک استراتژی موثر برای دستیابی به اهداف کلی سازمان میگردد که این مهم طی یک فرایند به شرح زیر صورت میگیرد: 1-تجزیه و تحلیل و شناخت ( Diagnosis Analysis ) فرایند مدیریت استراتژیک با تحلیل محیط آغاز میشود و تحلیل محیط فرایندی است که استراتژیستها طی آن ضمن مطالعه محیط،فرصتها و تهدیدهای فرا روی موسسه را تا پیدا کردن منبع و زمان بروز آنها تعیین میکنند که عوامل موجد فرصتها غالبا اقتصادی،اجتماعی،تکنولوژیکی،عرضه کنندگان،رقبا و دولت میباشند و متعاقب آن تشخیص و شناخت محیط شامل تصمیماتی است که برای ارزیابی اهمیت اطلاعات بدست آمده(در مورد فرصتها و تهدیدها)از تجزیه و تحلیل محیط اتخاذ میشود که این تصمیماتاند که به موسسه اعلام میکنند که آیا لازم است عکس العمل نشان بدهند یا ساکت بمانند یا اینکه استراتژی موچجود باید ادامه پیدا بکند یا که تغییر و تبدیلی در آن ضرورت دارد تا از ایجاد فاصله عملکرد بیشتر جلوگیری شود اما به موازات شناخت فرصتها و تهدیدها،نقاط قوت و ضعف موسسه هم باید شناسایی شوند به عبارت دیگر دنبال تحلیل و شناخت مزیتهای استراتژیک یا رقابتی بود تا از قبل این عوامل،به بهترین نحو بتوان از فرصتهای محیطی استفاده کرد و با تهدیدات مقابله کرد که عوامل موجد قوت و ضعف موسسه غالبا مشتمل بر بازاریابی و توزیع، تحقیق و توسعه،تولید و عملیات،نیروی انسانی،حسابداری و امور مالی هستند که با تکنیکها و روشهای مختلفی مثل تحلیل نقطه سر به سر،برنامهریزی خطی و تحلیل حساسیت و..."