چکیده:
اخلاق فضیلت گرا یکی از نظریات اخلاق هنجاری است که بجای تاکید بر وظیفه گرایی یا سود گرایی بر فضیلتمندی فاعل اخلاقی تاکید می کند. ابن مسکویه در فضیلت گرایی تحت تاثیر ارسطو، و مایکل اسلوت متاثر از آراء هیوم است. مقایسه ی این دو نظریه نشان دهنده ی نقاط اشتراک و افتراق دو قرائت متفاوت از فضیلت گرایی است. نقش سعادت گرایی در اخلاق فضیلت یکی از این نقاط افتراق است. ابن مسکویه با تاکید بر سعادت گرایی و اسلوت با نفی آن به تبیین فضیلت گرایی می پردازد. عقل گرایی نیز در حالی که جایگاهی اساسی در نظریه ی ابن مسکویه دارد، در دیدگاه اسلوت که یک عاطفه گراست، فاقد چنین جایگاهی است. در مجموع نظریه ی ابن مسکویه به خاطر تاکید بر سعادت و عقلانیت، منسجم تر و منطقی تر است. تاکید اسلوت بر عاطفه گرایی از نقاط ضعف نظریه ی وی است که تالی های فاسدی به همراه دارد.
خلاصه ماشینی:
اگرچه خانم آنسکوم، احیاگر معاصر اخلاق فضیلت در غرب، تأکید بسیاری بر بازگشت به نظریة اخلاقی ارسطو داشت، اما فیلسوفان اخلاق معاصر مانند مایکل اسلوت تقریرهای دیگری از اخلاق فضیلتگرا ارائه میدهند که با تقریر ارسطویی آن تفاوت بسیاری دارد.
2. تاریخچه و مبانی اخلاق فضیلتگرا سقراط، فیلسوف معروف، برای حل اختلافات دربارة فضائل، چهار سؤال اخلاقی برای یونانیان مطرح کرد: نخست اینکه چه امری یک وصف خاص انسانی را تبدیل به فضیلت میکند؟ دوم اینکه شناخت فضائل چه ربطی به دارابودن آنها دارد؟ سوم اینکه آیا فضیلتهای گوناگون جنبههای مختلف یک فضیلت واحدند یا ارتباط دیگری بین آنها وجود دارد؟ و چهارم اینکه چگونه باید عمل کنیم تا خیرهای مربوط به انسان را بهدست آوریم؟ (مکاینتایر 1376- 1377: 287).
ازدید کلی، نظریة ارسطو چهار جنبة اصلی دارد: اول اینکه فضائل نهفقط ملکاتیاند برای عملکردن، بلکه برای حکمکردن و احساسکردن طبق عقل سلیم و عمل به سعادت برای زندگی سعادتمندانهای که رسیدن به آن غایت بشراست لازماند؛ دوم اینکه، ازدیدگاه ارسطو، فضائل دو دستهاند: یک دسته فضیلتهای عقلانی که مزیتهای خاص عقلاند و ازطریق تعلیم و تعلم بهدست میآیند و دستة دیگر فضیلتهای غیرعقلانیاند که قسمتهای دیگر روح، بهشرطی آنکه تابع عقل باشند، به آنها دست مییابند (ارسطو 1391: 87)؛ سوم آنکه نقش عقل عملی یا فرونسیس این است که ابزار درستی را برای رسیدن به خیر اعلی انتخاب کند.
مایکل اسلوت، که خود را فضیلتگرای نوهیومی میداند، بر این امر تأکید میکند که اگرچه تمام نسخههای کلاسیک اخلاق فضیلت عقلگرا هستند، عقلگرایی از شاخصههای اصلی فضیلتگرایی نیست و حتی فردی مانند هیوم که اخلاق را منوط به انگیزههای احساسی میکند میتواند فضیلتگرا باشد.