چکیده:
مقاله حاضر مطالبی است از کتاب مجلس اول و بحران آزادی، نوشته دکتر فریدون آدمیت. مطالب کم اهمیتی از این کتاب برگرفته شده است و عنوان این مقاله ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، با مطالب مطابق نیست. این مقاله در واقع عملکرد مجلس اول مشروطه، مورد بررسی قرار گرفته است. که در آنجا آدمیت تلاش دارد اقدامات مثبت این دوره را به نام روشنفکران بنویسد. این ایده آدمیت ناشی از اندیشه کلی وی درباره نهضت مشروطیت بوده که در آثار دیگر وی طرح شده است. لذا برای اینکه نگاهی جامع و درست به اندیشههای آدمیت درباره نهضت مشروطیت و نقش روشنفکران انداخته باشیم، ناگزیر شدیم که اندیشههای او را در کتاب های دیگر وی مورد بررسی قرار دهیم. پس از بررسی جامع به این نتیجه رسیدیم که دیدگاههای آدمیت درباره نقش روشنفکران و به طور کلی نهضت مشروطه بر اساس پیش فرضهای نادرستی بنا شده است. از جمله این پیش فرض ها، این است که مشروطیت اساسا مفهوم و دستاوردی غربی است. لذا تنها کسانی که اطلاع کافی از آن داشتند، روشنفکران بودند. و غیر آنها بی اساس و با نافهمی وارد این جریان شدند. اما با بررسی درست نشان میدهد که نهضت مشروطه از اساس با جریان عدالت خواهی علما و روحانیون شیعه آغاز شد و مشروطه نوعی اقتباس همراه با اجتهاد و تصرف بود که توسط آنها صورت گرفت. نه تقلید کور و نامناسب مانند آنچه جریان روشنفکری صورت داد.
خلاصه ماشینی:
"(3) اما به نظر آدمیت عنصر منفعل یعنی روحانیت مبتکر این تغییر و تحول نبودند و ایشان نهضت مشروطیت را شکل ندادند، چرا شریعتمداران و عالمان دینی زمانی میتوانستند مبتکر نظام جدید باشند که، نسبت به فلسفه سیاسی جدید علم و اعتقاد داشته باشد و حال آنکه عنصر روحانی «چیزی از فلسفه سیاسی جدید نمیفهمید»، (4) «پایه تعقل سیاسیشان بسیار ضعیف بود» و دستگاه روحانیت بعد از پشت سر گذاشتن چندین تحول اجتماعی تا پیش از نهضت مشروطیت، «هنوز هم در تعقل اجتماعی عقبمانده است.
قصص العلماء، ص 106، به نقل از حامد الگار، روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ایران، ترجمه ابولقاسم سری، چ 1، تهران، توس، 1356 ش، ص 86 حاج ملاعلی کنی، مجتهد بانفود عصر ناصری نیز که آدمیت وی را در مقابل سپهسالار آماج تهمتها و نسبتهای ناروا قرار داده است، در پارسایی و سلامت قضایی چنان شهره بود که بنجامین سفیر آمریکا در آن عصر درباره او مینویسد: «من خودم دعوایی را که مربوط به یکی از اتباع آمریکا بود نزد حاج ملاعلی کنی بردم و او این دعوا را که مدتها به طول انجامیده بود، با یک نظر قاطع و عادلانه به نحو خوبی حل کرد، به طوری که هر دو طرف راضی بودند و تصدیق میکردند که رأی عادلانه است».
در مطالب این مقاله دیدیم که آدمیت مدعی بود از نظر گاه فلسفه سیاسی مشروطه پارلمانی، حکومت انتخابی بود؛ حاکمیت متعلق به مردم بود؛ در آن نظام فکری و سیاسی جدید، کل مفاهیم مدونات کلاسیک ما (نصایح الملوک و سیاست نامهها و اندرزنامهها) یکسره در هم فرو میریخت، مدوناتی که در قیاس تعقل سیاسی جدید به پشیزی نمیارزند."