چکیده:
سنت آن طریقی است که شاکلهبخش امور زندگی میگردد و زمانی که جایگزینی غیرخودی بیابد باید نام غیرخودی نیز برآن نهاد. معماری مهمترین جنبهای است که خودی بودن آن اهم بر تمامی موضوعات زندگی بشر است. رابطهای که سنت با معماریاسلامی دارد همچون رابطه علت و معلول است که بدون حضور سنت دیگر نام نیز تشخص حضور ندارد. در این نوشتار نگارنده با دیدی بیطرفانه براساس نظرات دکتر نصر به عنوان متفکری در عصر حاضر که تمامی نگاه خود را معطوف به این امور نهاده است، تلاش دارد معنای اساسی سنت را در باب ویژگی شناسی و تعریف اساسی معماریاسلامی براساس روشی تحلیلی-استنباطی بهدست آورد. معماری اسلامی امری فراموش شده در بین بناهای موزهای نیست، امری است که در هر زمان انجام شدنی میباشد اما با همراهی ویژگیها و الحاقاتی که اساس آن را به همراه دارند.
Tradition is a path that preserves all fundamental aspects of human life and keeps them connected to their original sources, to the sacred past, and one of the most important aspects of human life - almost encompassing and framing all the others and being central to our experience of being human - is ‘architecture’. There is a causal relation between the ‘Islamic tradition’ and ‘Islamic architecture’, thus, it would actually be meaningless to attribute the adjective ‘Islamic’ to ‘architecture’ in the absence of true traditional values. The present study critically investigates Seyyed Hossein Nasr’s attitude toward Islamic architecture, including its relation to Islamic tradition and traditional Islam, its definition and its essential characteristics, its interaction with urban societies and finally its socio-religious functions in traditional and modern life. Islamic architecture is not an outdated-forgotten art with some sets of footprints left in the remains of ancient settlements. It has internally survived long enough to reproduce itself in concordance with the necessities of the time without losing its essential characteristics and elements.
خلاصه ماشینی:
میتوان در دیدگاه دکتر نصر تعریفی از معماری اسلامی با ابعاد معنوی و درونی یافت و آن را از ابعاد گوناگون نقد کرد و به تعریفی مطلوب رسید که نمایانگر حکمت و معنویت در معماری اسلامی باشد.
درونمایۀ معنوی معماری اسلامی را باید هم در سرشت کلام وحی یافت، که ماهیت فراطبیعی نظام طبیعت و انسان را مکشوف کرد، و هم در سرشت باطنی پیامبر اکرم (ص) که به زمین چنان تقدس بخشید که بشر درحالت تسلیم دربرابر پروردگار روی آن نمیایستد، بلکه سر بر آن فرود میآورد، و به طبیعت چنان تقدس بخشید که، بهمثابۀ فضای الوهی که انسان در آن زیست میکند و هدف زندگی خود را دستیابی به آن حقیقت الهی قرار میدهد، ورای همۀ ابعاد نیز همچنان مقدس است.
به برکت این معنویت فضاهایی که این معماری میآفریند سرپناهی ایجاد میکند که، انسان در آن میتواند نهفقط از آرامش و هماهنگی طبیعت، بلکه از بهشت آسمانی که طبیعت تجلی آن است بهره برد، بهشتی که انسان در عمق و مرکز وجود خود دارد و چون دل مؤمن عرش رحمان است مکانی میشود که حضور الهی در آن طنینانداز میشود (نصر 1389 الف: 70).
پس باید این موضوع را نیز پذیرفت که بازگشت به سنت بهطرز مطلوب و صحیح آن بهگونهای خواهد بود که طریق رهاشدۀ گذشته بهمیزانی یافته شود، راه و روش امروز با هزاران رنگ و لعاب خود غربال شود، و با حضور دین و معنویت به میزانی که باقی مانده است و میتوان آن را حفظ کرد، همگی بهصورتی قانونمند، عرفگونه، و مصلحتطلبانه برای زندگی مطلوب بهکار رود.