خلاصه ماشینی:
"در حال حاضر باید کتابهای موجود در این عرصه را با دقت و هشیاری، مورد ارزیابی قرار داد،چون در اغلب موارد،کودک معلول،در فضای اجتماعی و دوره زمانی خاصی به تصویر کشیده میشود و در واقع،نویسندهء چنین اثری،سرانجام،بینش و ذهنیت خاص خود را به مخاطبان منتقل میکند.
کتابهای مصوری که زندگی روزمرهء کودکان معلول و ناتوان را به تصویر میکشند،این سؤال را در ذهن ایجاد میکنند: تفاوت ادبیات داستانی و ادبیات غیر داستانی چیست و مرزبندی و تعیین حد و مرز این نوع ادبی، چگونه است؟ بیماری سندروم در ادبیات غیر داستانی تعداد زیادی از کتابهای مصوری که به مقولهء معلولیت توجه دارند،در زمرهء ادبیات غیر داستانی میگنجند.
راوی با بیان این نکته که سورن با سایر کودکان فرق دارد،داستان را شروع میکند:«او یک پسر بچهء کاملا معمولی نیست؛چون او بیماری سندرم دارد».
آیا این اثر،کارکرد داستانی دارد؟آیا لحن راوی منسجم و باورپذیر است؟آیا عبارات و کلمات،با توجه و دقت لازم انتخاب شدهاند؟ بیماری سندرم در کتابهای مصور داستانی کتابهای مصور کودکی که بهطور مشخص، در زمرهء آثار داستانی جای دارند و شخصیت اصلی آنها یک فرد معلول است،خود به دو دسته تقسیم میشوند.
اما تکلیف بچههایی که مبتلا به سندرم هستند،چیست؟وقتی آنها به گونهایتوصیف میشوند که احساس تأسف،خشم و شرمندگی را در بین اعضای خانوادهء خود به وجود میآورند،چه حالی پیدا میکنند؟حال این کودکان، قابل درک است و در پی نوشت این کتاب،این نکته مورد توجه قرار گرفته است.
با این که نمیتوان متن این کتابها را کاملا داستانی تلقی کرد،اما جای گرفتن آنها در حد فاصل نوع داستان و غیر داستان، موجب میشود که بررسی راوی اهمیت پیدا کند."