خلاصه ماشینی:
"» نتیجهء در نظر گرفتن ادبیات کودک به عنوان مباشد سیستمهای دیگر:این است که کتاب کودک باید برآورندهء انتظارات اجتماعیای باشد که به وسیلهء گوهی از بزرگسالان تعیین شده است؛بزرگسالانی که حوزهء اختیارات آنها، تایید یا عدم تایید کتابهای کودکان است.
بر اساس این پیش فرض که نیازهای کودکان و نوجوانان،به عنوان یک گروه اجتماعی متمایز،با نیازهای بزرگسالان متفاوت است،اعضای جامعهء مدرن غربی معتقدند که نیازهای کودکان باید به وسیلهء بزرگسلاان تعیین و مشخص شود:زیرا آنها همیشه بهتر میدانند چهچیز برای کودکان مناسبتر است.
» اما مفهوم ضمنی چنین جملهای چیست؟آیا شبیه ای ننیست که بگویی بازی کودکانهای که فقط بچهها از آن لذت میبرند،بازی کودکانهء بدی است یا حتی لباس کودکانهای که بچهها میپوشند،لباس زشت و بدی است؟اظهارات لوئیس،نه تنها از ادبیات کودک حمایت نمیکند، بلکه هرگونه حقی را برای کودکان در پرورش ذوق و سلیقهشان انکار میکند.
لوئیس دربارهء ادبیات خوب،نویسندگان کودک واهمه دارند که اگر کتاب آنها فقط مورد پذیرش کودکان قرار گیرد،در«زاغهنشینهای فرهنگی»محبوس و محدود شوند و مسئولیتهایی اجتماعی بر ذمه آنها نهاده شود که جدا مانع حق انتخاب نوشتن انها شود و نیز این قبول مسئولیت یا تعهد، انها را متهم به همکاری یا نظامی کند که نمیخواهد قالبهای جدید را بپذیرد و ترجیح میدهد قالبهای پیچیده را به وع سادهتر تنزل دهد و درک و فهم محدودی از متون دارد.
شاید این مفهوم، به نسبت شکلگیری اولیه آن، دچار تغییر و تحول شده باشد، اما ارتباط بین ادبیات کودکان، مفهوم کودکی و آموزش کودکان همچناین به عنوان عوامل حیاتی در تغیین سرشت ادبیات کودک باقی ماند موجودیت و به یک اندازه واقعیت دارند."