چکیده:
جیامباتیستا ویکو فیلسوف ایتالیایی عصر روشنگری است که مدت درازی به عنوان یک
شخصیت فراموش شده در حوزه فلسفه تاریخ به شمار می آمد. اندیشه های او به طور کامل
در کار بزرگش علم جدید بیان شده که نخستین طرح منسجم و منظم برای فلسفه تاریخ را
در این کتاب ارائه داده است. در این کتاب شاهد اعتبار بخشیدن به تاریخ، پایه گذاری
علوم انسانی، آغاز استفاده از روش و متدلوژی درتاریخ غرب، اعتبار بخشیدن به اسطورهها
و افسانه ها در مطالعه تاریخ، تاثیر نظرات او بر آگوست کنت در نظریه تحولسه ای تاریخ و
تاثیر بر فیلسوفان نوکانتی هستیم. روش مطالعه این مقاله بر اساس روش کتابخانهای انجام
شده و با بررسی توصیفی و تحلیلی، روش و نظریه های ویکو را در حوزه فلسفه تاریخ
مورد تحلیل قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به اینکه اندیشه مشیت الهی بر آراء و نظریات ویکو مسلط است میتوان گفت که خط فکری او در باب ماهیت تاریخ در فلسفه غرب هم راستا با تفکر اسلامی است و از اینرو بررسی اندیشههای وی ما را در جایگاه اندیشه دینی در علوم انسانی راهنمایی میکند.
به عقیده او نمیتوان علومی را که جنبه عقلی دارند معتبرتر از سایر علوم دانست و همینطور برخلاف نظر دکارت که روش واحدی را برای همه علوم پیشنهاد میکند او معتقد است که فقط میتوان به شناخت امور جزئی دست یافت و از این روبه طرح نظریه خود در باب معرفت پرداخت و نوعی نظام معرفتشناسی براساس نوعی مابعدالطبیعه را بناکرد(مجتهدی،100:1381).
ویکو برخلاف متفکرانی چون پوفندورف و هابز که معتقد بودند اعمال و آفرینشهای اعصار گذشته را بر اساس اهداف، منافع و افکار خود تفسیر کنیم، عقیده داشت که انسان موجودی است که تنها به دو شیوه تاریخی قابل فهم و شناخت است و از اینرو استفاده بعضی از متفکران از مفاهیم انتزاعی مثل "حقوق طبیعی" و "قراردادهای اجتماعی" در تفسیر تاریخ انسان اشتباه است، این تفسیر مستلزم نسبت دادن شیوههایی از احساس و اندیشه به انسانهای ابتدایی است که نتیجهی دورهای طولانی از تکامل تاریخی است(ادواردز،1375:249).
ویکو در اعتراض به این شرایط کتاب اصول علم جدید را نگاشت و قصد داشت علوم انسانی اعتبار و جایگاه خود را حفظ کند و در رابطه با علوم تجربی پویا باشد و در این شرایط وی از معرفتی که موضوع آن فرهنگ و تاریخ است دفاع میکند و در واقع همین شیوه نگرش وی به تاریخ را میتوان آغاز روش در تاریخ غرب دانست."