خلاصه ماشینی:
"ترسیم جهان پس از مرگ در این کتاب،آنچناناستادانه و هیجانانگیز و دوست داشتنی است که خواننده،درجایگاه هم ذات پنداری،به حال دو برادری که اینچنین دردنیایی دیگر به آرامش دست یافتهاند،غبطه میخورد.
چه لبخندی روی لبهایش نشسته بود!چهچهرۀ آرامی داشت!» (از کتاب:ای ابراهیم،نوشته غلامرضا امامی) حضور مرگ شهیدانه برای ابراهیم که داوطلبانه به منطقه جنگی و زادگاه خود باز میگردد تا کفشهایجنگجویان را ترمیم کند،بیان کنش قهرمانانهای است کهشخصیت اصلی قصه به آن تن میدهد تا خواننده را بانوعمقدسی از مرگ آشنا سازد و پیام انسانی خود را به خوانندهبرساند.
سبزی فکر میکند اگرتا صبح دوام بیاورد و سحر را ببیند،هرگز نخواهد مرد و این معیار تردیدآمیزی است که نویسندهدر گمان قهرمانهایش راه داده و مخاطب هم آن را پذیرفتهاست؛هرچند بدین سحر نیز میتوند نشانههای زنده ماندن«سبزی»نباشد.
نوشته محمد هادی محمدی)مرگ سیاوش،همیشه برای خوانندگان شاهنامه،بادریغ و درد همراه بوده است.
نوشته محمد هادی محمدی) مالیخولیای دونا و مرگ کودک،ایران را که دختریروستایی است و در کورهپزخانه کار میکند،به اوج بیچارگیرسانده:جایی که قهرمان قصه برای ادامۀ حضورش درقصه،به همدردی خواننده نیاز دارد و اما نیز عاقلان تعلق ندارد.
مادر بزرگی کههمه جا با مجیدحضوری زنده وفعال دارد وشادی و غصههایشرا با شخصیتدوست داشتنی مجیدگره زده است،حتی برای اوبه خواستگاری میرودو شاهد بلوغ آرام وکند اوست،سرانجام از مجیدجدا میشود &%07330NKKG073G% در قصههای کودکانه،مرگ عمدتانوعی دگردیسی وتغییر شکل ساده وکیفی به شمار میآید ودر آن مکانیزم،حذف شدن و نیستی،کمتر به چشم میخورد(از کتاب:قصههای مجید(جلد پنجم).
نوشتۀالینور کوئر،ترجمۀ مریم پیشگاه) به این ترتیب،طرح دورنمایۀ مرگ در ادبیات کودکان ونوجوانان،با ویژگیهایی همراه است که میتوان در آخریننگاه،آنها را چنین دستهبندی کرد: 1."