خلاصه ماشینی:
"ضمن اینکه درواقع خیلی کار هنری محسوب نمیشود، اما چون یک مفهوم پیشینی داریم که میخواهیم به مخاطب منتقل کنیم،باید بین تویسنده و تصویرگر، گفتوگو صورت بگیرد اما در مورد متنهای تخیلی یا متنهای باز نیازی به گفتوگوی نویسنده و تصویرگر نیست برآبادی: این طبیعی است که وقتی بچه یک داستان تاریخی میخواند مثلا در مورد آریو برزن که در دوره هخامنشی هست و با اسکندر مقدونی میجنگد، با داستانی که در مورد سورناست که در دوره اشکانیان زندگی میکرد،اینها سی صد، چهار صد سال باهم فرق دارند و فرهنگها دچار تغییراتی شده.
من روی سخنم با کسانی است که متن را ارائه میدهند،ولی مثلا معلوم نیست برای چه این شخصیت وارد داستان شده و برای چه خارج شده؟این شیء برای چه و به چه دلیلی وارد داستان شده؟چه چیزی را میخواسته بگوید؟برای چه اینقدر در مرکز داستان قرار میگیرد و بعد حذف میشود؟خب،همینها باعث میشود که برای تصویرگر یک اغتشاش فکری ایجاد شود و نتواند کارش را خوب انجام دهد.
مرکزی:برایم خیلی جالب بود که توضیح دادید، اول فکر میکردم که روند کار بر این اساس است که گروهی روی متنهایی که نویسندهها مینویسند، کارشناسی میکنند و بعد از اینکه کارشناسی شد،در اختیار ناشر قرار میگیرد که به تصویرگرها بدهند.
زرین قلم:در تأیید صحیت خانم مرکزی و خیلی از دوستان دیگر در مورد نقش مدیر هنری، میخواستم بگویم که ما فرض را بر این میگیریم که تصویرگر کار خودش ار خیلی خوب انجام داده است و نویسنده هم همینطور."