خلاصه ماشینی:
"به عنوان نمونه،به چند بیت زیر توجه کنید: «لمبوندن صبحانه هم یه ساعتی طول میکشه» «زرافهخان،معلمش خون به جگر از دستشه» «همسانهها عاجزشن مثل یه گوله آتیشه» «صحنهء جنگه جون تو جنگ پشه با حبشه» «پای خرش مونده تو گل خرش معطله چشه» «پرندهء شونه به سر نگاه کنین،سلمونی شه» «میمونه هم نشون میده که جای دوستش کجا شه» «بیخودی نیست که غوغولی هرهرشه و کرکرشه» شاید حتی نتوانیم به یک بند از منظومهء مذکور اشاره کنیم که زبانی روان و بیاشکال داشته باشد.
به عنوان مثال،فقط دو بند از این منظومه را میآورم که حقیقتا مخدوشتر از بندهای دیگر نیز نیست: «بعد از اونم که نوبت دیدن برنامههاشه از این کانال به اون کانال کنترل اسباببازیشه هرچی میگن بسه دیگه کسی حریفش نمیشه» و «نشد ولی باورشون گفتن شاید داداششه یواشیواش دیدن که نه غوغولیه،خود خودشه هورا کشیدن همهشون این صدای هلهلهشه» آیا نمیشود ابتکارات حوزهء فرهنگ.
یادداشتم را با این پرسش به پایان میبرم که آیا نمیشود ابتکارات حوزهء فرهنگ-مثل قطع و ظاهر جدید کتابها-را با محتوای ادبی مطلوب و تصویرگری مناسب همراه کرد؟"