خلاصه ماشینی:
"بلکه برعکس به ما میگوید که این کتابها برای مراجعهء مستقیم خود فرزندان خردسال ما نوشته شده اند!نوع حروف انتخاب شده،قطع کتاب، تصویرهای رنگی و بسیار کودکانهء آن،و مهمتر از همه، کلمات و عبارات شکسته و محاورهای متن کتاب(که اغلب کار خواندن را دشوار میکند)،همه و همه گواه این ادعایند!
آیا وقتی شاعر دارد از بادبزنی حصیری در دستهای خاله حرف میزند،برای گفتن این که خاله خودش را باد میزد،مجبور است بگوید«تکون تکونش میداد؟»یعنی اگر این جملهءبدیهی را نگوید،بچهها نمیفهمند که خاله ریزه چه طوری خودش را باد میزده است؟ کلمهء«زود»در آخر این بند چه معنایی دارد؟اگر آن را برداریم،چه اتفاقی میافتد؟شعر از نظر قافیه به زحمت میافتد،یا...
مثلا درجایی که کلمهء«میشود»را«میشه»آورده است،کلمهء «حوصلهاش»را که برای خردسالان کمی هم سنگین است،اصلا نمیشکند و همین طور نوشتاری میآورد؛و به راستی مخاطب کتابهای خردسالان،خردسالان هستند یا والدین آنها؟ نمونههای دیگری،که با کمی دقت میتوان یافت در پایان این یادداشت نکتهء مهمی،که لازم میدانم اضافه کنم،این است که پدیدهای به نام «سفارشی نویسی»،که پیشتر در حوزهء کارهای مطبوعاتی رایج و مرسوم بود،چند سالی است که به حوزهء چاپ و نشر کتابهای کودک و نوجوان نیز سرایت کرده است."