خلاصه ماشینی:
"سؤال اساسی این است که برنامهریزان کتب درسی،چه مقدار خود را مسئول اثراتی میدانند که محتوای کتب درسی به ذهن تک تک کودکان این جامعه در سنین حساس رشد میگذارد؟آیا این شعر،به فرض آنکه فواید کوتاه مدتی برای مدیران سیاسی و اقتصادی جامعه داشته باشد،تاثیرات مخرب بلندمدت ادراکی بر ذهنیت افراد نخواهد داشت؟ تصور نویسنده مقاله این است که همانگونه که بخش عظیمی مسعود رجبی از ایرانیان،به دلیل گذشته خاص سیاسی و تاریخیای که این ملت داشته است،دچار بیماری«بیگانه هراسی»یا هراس از بیگانه و خارجی شدهاند و همین مسئله آنها را برای سالیان دراز از هر گونه تامل بیطرفانه و خود انتقادی در مورد نحوه تعامل خود با کشورهای دیگر بازداشته است،محتواها و پیامهایی مثل آنچه در شعر مزبور آمده و در کل مضامین ارزشی و مطلقنگر، تاثیرات ناخوشایندی خواهند داشت که اثر گذارندهها و اثر پذیرندهها از آن بیخبرند.
حل مشکلات اقتصادی،از جمله مهاجرت بیرویه به شهرها،مسئلهای است که با فراهم کردن امکانات بیشتر برای روستان امکانپذیر میشود و حتی در این صورت نیز این مسئله به طور کامل قابل جلوگیری نیست و اینکه در شهر جز دود ماشین و شلوغی نیست،راه حلهای بسیاری دارد که دستاندرکاران مسائل شهری باید به آن بپردازند وظیفه ما در ادبیات کودکان،آن است که روح شادی و نشاط را گسترش دهیم و نه حسرت و نگرانی را."