خلاصه ماشینی:
"کمک این مکتب بیشتر مربوط به روشهای عینی و توجه دادن روانشناسان به مشاهده و آزمایش و اجرای آزمایشهای گوناگون دربارهء حیوانات بود.
ورتهایمر این مسأله را به این صورت طرح کرد که آیا ما اول موقعیتهای جدا را درک میکنیم و سپس تصور حرکت در ذهن ما حاصل میشود یا ابتدا حرکت را مستقیما احساس میکنیم در این مورد تأثیر فاصلهء نشان دادن دو تصویر یا دو خط را باید در نظر گرفت،اگر فاصله خیلی زیاد باشد،ما دو تصویر یا دو خط را پشت سر هم میبینیم،بدون اینکه حرکت را احساس کنیم.
به نظر او وقتی فاصله به اندازهء (به تصویر صفحه مراجعه شود) معین،یعنی نه خیلی کم و نه خیلی زیاد باشد،در این هنگام عکسل العمل مغز نسبت به تصویر یا خط اول به وسیله یک جریان دائمی یا عکس العمل آن نسبت به تصویر یا خط دوم ترکیب میشود و در ذهن یا مغز حرکت واقعی ایجاد میگردد.
اهمیت این آزمایش دربارهء حرکت است که ابتدا در حکم یک کل ادارک میشود و بعد موقعیتهای جدا مورد توجه قرار میگیرد و کل،مجموع اجزا نیست؛بلکه خود کیفیت خاصی است.
فروید معتقد بود در روانشناسی به جای بحث دربارهء احساس،ادارک،تفکر و هوش باید به مطالعه و بررسی جریانهای روانی مربوط به قسمت ناخودآگاه ذهن پرداخت.
فروید بر این عقیده بود که غریزهء جنسی ابتدا متوجه دهان است و تحریکات دهان باعث لذت بردن طفل میشود.
اما عوامل نیرومندی در قسمت ناگاه ذهن است که بر اعمال و افکار ما تسلط کامل دارد، بنابراین برای فهم رفتار باید درصدد کشف این عوامل بود."