چکیده:
برخی شرکتهای مشاورهای فرآیندها و فناوریهایی را به اجرا در میآورند که تجربه فردی را به دانایی سازمانی تبدیل و سپس دانایی سازمانی را حفظ و برای کارکنان خود دسترسپذیر میکند.طرفداران دانایی سازمانی بر این باورند که این تجربهها، یادگیری جمعی را تسریع میکند، رقابتپذیری را بهبود میبخشد و پاسخگویی به تغییرات بازار را تسهیل میکند.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله برای درک تجربههای مدیریت دانایی یک شرکت مشاورهای معتبر از روش سامانهای(سیستمی)استفاده میکنیم و عوامل تأثیرگذار برشرکت و توانایی آن برای پایدار کردن دانایی شامل خروج نیروی کار، تغییرات بازار و نوآوری فناوری را ارائه میدهیم.
شرکتها برای توسعه دانایی سازمانی، وقت نیروی کار را در جهت دستیابی به دانش تخصیص مجدد 1 میدهند که به خودی خود بر سطح وظایف انجام شده تأثیر میگذارد.
تخصیص زمان به توسعه دانایی سیاستهای شرکت مشاورهای و میزان تأثیر آن بر افراد، وضع تخصیص زمان بین فعالیتهایی که به طور مستقیم برای شرکت درآمد ایجاد میکنند و فعالیتهایی که صرف مدیریت دانایی میشود، تعیین میکند.
این امر خودبهخود تعداد وظایف انجام شده در کوتاهمدت را کاهش میدهد و به فشار برای کاهش تلاشهای مربوط به مدیریت دانایی منجر میگردد(به شکل 7 نگاه کنید).
تأثیر تأمین نیروی کار 1 بر دانایی سازمانی برای حفظ و انتقال دانایی در طول زمان چه نیروهای دیگری بر توانایی شرکت تأثیر میگذارند؟ هنگامی که منشأ دانایی شرکت عمدتا غیرصریح(نانوشته)است، مانند مورد شرکتهای فناوری برتر یا مشاورهای، گردش نیروی کار 2 برمقداردانش چگونگیودانش چه کسیموجود در شرکت تأثیر میگذارد.
اگر اثرگذاری خروج نیروی کار بر دانایی بیش از توانایی شرکت برای ایجاد دانایی باشد در این صورت شرکت از تأثیر کاهش بهرهوری و کاهش ستانده در طول زمان به زحمت میافتد.
در این الگو برخلاف دیگر تلاشهای انجام شده برای ارزیابی آثار مدیریت دانایی، ارزشهای دلاری برای دانایی سازمانی به کار نمیرود؛به جای آن به تغییرات پیشبینی شده بر دانایی موجود در شرکت و اثر آن بر رفتار شرکت در طول زمان توجه میشود."