چکیده:
«کثرتگرایی دینی» یکی از مهمترین و بحثانگیزترین مباحث فلسفه دین معاصر
است که نخستینبار، جان هیک آن را به طور رسمی مطرح کرد. پس از وی، دیگر
دینپژوهان با روشهای متفاوتی برای اثبات یا نفی آن کوشیدند. در این مقاله که
هدف آن تحلیل و بررسی انتقادی «مبانی معرفتشناختی» فرضیه کثرتگرایی
دینی جان هیک است برای تبیین بحث، رویکردهای گوناگون به تنوع ادیان
(انحصارگرایی، شمولگرایی و کثرتگرایی دینی) ذکر میشود و سپس با تبیین
مبانی معرفتشناختی نظریه کثرتگرایانه هیک، یعنی «مدل معرفتشناختی کانت»
(فرضیه نوع ـ کانتی) و «تئوری انسجامگرایی صدق» به نقد و بررسی آن
میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"(2) وصفناپذیری، فرضیه نوع ـ کانتی و کثرتگرایی دینی بنا بر آنچه گفته شد، ارتباط و هماهنگی موضوع «وصفناپذیری» و «فرضیه نوع ـ کانتی» با نظریه «کثرتگرایی دینی» از دیدگاه هیک مشخص میشود؛ چرا که بر اساس وصفناپذیری، خداوند متعال و یا واقعیت مطلق که همان حقیقت غایی فرامفهومی است، در کل جهان هستی حضور دارد و آگاهی و ادراک ما بدان که به واسطه تجربه دینی صورت میپذیرد، محصول مشترک تعامل حضور خداوند و نظام مفاهیم ذهنی ما و نیز رفتارهای معنوی مرتبط با آن است؛ بنابراین، اشکال مختلف پرستش خدا، صرفا به پرستشکنندگان آن تعلق دارد.
مولوی این داستان را چنین به نظم آورده است: پیل اندر خانه تاریک بود عرضه را آورده بودندش هنود از برای دیدنش مردم بسی اندر آن ظلمت همی شد هر کسی دیدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاریکیاش کف میبسود آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد گفت: همچون ناودان است این نهاد آن یکی را دست بر گوشش رسید آن بر او چون بادبیزن شد پدید آن یکی را کف چو بر پایش بسود گفت: شکل پیل دیدم چون عمود آن یکی بر پشت او بنهاد دست گفت: خود این پیل چون تختی بدست (1) بنابراین، هیک با مشخص شدن ارتباط و هماهنگی مدل معرفتشناختی کانت با موضوع کثرتگرایی دینی بر اساس الگوی کانت در تمایز و تفکیک نومن از فنومن (فرضیه نوع ـ کانتی)، اصل وصفناپذیری حقیقت مطلق را با موضوع تکثر ادیان تطبیق میدهد؛ خداوند متعال و یا واقعیت مطلق که همان حقیقت غایی فرامفهومی است، در کل جهان هستی حضور دارد و آگاهی و ادراک ما به آن که به واسطه تجربه دینی صورت میگیرد، محصول مشترک تکامل حضور خداوند و نظام مفاهیم ذهنی ما و نیز رفتارهای معنوی مرتبط با آن است."