خلاصه ماشینی:
"با عنایت به این که نقد متن به شیوه مورد بحث با تأسی به غربیان در اعمال این شیوه بر کتب مقدس صورت گرفته است، یک پرسش اساسی آن است که: کدام وجوه اشتراک میان اناجیل و احادیث(سنت) نبوی مبنای جواز اعمال آن شیوه بر این احادیث است؟ در آن سوی، عیسی مسیح و اناجیل به قرائت خود مسیحیان وجود دارند و در این سوی، دو نوع وحی و پیامبر اسلام به قرائت خود مسلمانان.
43 نقد متن، آن هم به شیوه حنفی که با قطع نظر از اسناد صورت می گیرد، به همه احادیث (اعم از: صحیح، ضعیف، موضوع، علیل، شاذ و…) یک سان می نگرد و طبعا نتایج به دست آمده از تحلیل و نقد متن احادیث صحیح و غیر صحیح (به لحاظ سند)، از جایگاه برابری برخوردار خواهند بود و این، امری است ناپذیرفتنی44 و جای این پرسش خواهد بود که: چرا نتایجی که: از احادیث مسلما ناصحیح به دست آمده اند، در کنار نتایج احادیث مسلما صحیح قرار گیرند و هم سنگ باشند؟ پذیرش این مطلب در صورتی منطقی می نمود که کتب حدیثی هیچ امتیازی بر سایر کتب تألیف شده در موضوعات ادبی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نداشته باشند و در شمار آنها دیده شوند.
یک پرسش که گاهی به نظر می رسد جای طرح دارد، آن است که: به چه دلیل ما باید از داده های علوم مذکور، در نقد متن حدیث اسلامی بهره بگیریم؟مگر نه این که این داده ها همواره در تغییرند (یعنی هم دچار نسخ شده اند و هم در معرض نسخ و ابطال اند و دست کم بسیاری از این داده ها قطعی نیستند)؟ اگر به تاریخ منازعات علم و دین در دو قرن اخیر در غرب توجه کنیم، این نکته روشن تر خواهد شد."