خلاصه ماشینی:
"نویسنده برای این که داستان را جلو ببرد،توی هر نامه موضوع، مسئله و بهانهء نوشتن نامهها را عوض میکند و آنقدر این کار را ادامه میدهد که مخاطب دچار سردرگمی میشود.
»(صفحهء 35) اما سؤال اساسی در خصوص کتاب و در واقع نامهها،این است که چرا سارا وقتی جوابی نمیگیرد،همچنان نامه نوشتن را ادامه میدهد؟ سارا میداند که نامههایش به دست آقا غوله نمیرسد و آقا غوله آنها را نمیخواند،اما انگیزهاش را از دست نمیدهد و باز هم نامه مینویسد!حتی توی یکی از نامهها تعریف میکند که جواد،برادرش نامه را از دستش گرفته و خوانده است و همهء اعضای خانواده فهمیدهاند که سارا به آقا غوله نامه مینویسد و...
»اما این لغتها را سارا پیدا میکند و تقریبا توی هر نامه یکی از آنها را به کار میبرد و معلوم نیست سارا این لغتها را چطور پیدا میکند؟اگر توی ذهن و خیال و تخیلات خودش میسازد،پس نامهء غول که توی صفحهء آخر به زبان غولی نوشته شده است و جواب نامههای سارا را به نوعی میدهد، چطور همین کلمات را دارد؟ «گامبولیش گولوش غول،دالامب دالامب سارا غولان."