خلاصه ماشینی:
"شاید کسی-مثلا خود من بگوید پیشی و شیطانک را جویس به قصد قصه کودک ننوشته- بحثی که چند شماره پیش در همین مجله داشتم-اما این مهم نیست،چون آنچه شما میدانید یا حدس میزنید یا به دلیل نوع تصویرگری به زور به شما می- فهمانند،این است که جویس مستتر،مخاطب مستتر بزرگسال ندارد.
ب)هیچ اثر چاپ شدهای ناقص نیست؛مگر این- که(مثل رمان اگر شبی از شبهای زمستان مسافری) کتابی به دست شما برسد که فکر کنید 20 صفحه یا 30 صفحه اولش پشت هم تکرار میشود(تازه آیا کتابی که به دست آقای خواننده رسیده،تعمدا 20 صفحه را تکرار کرده؟) ج)نقد نمیتواند و نباید در پی اصلاح متن باشد.
حقیقت اینجاست که ذات تقسیم به جدی و غیر جدی هم (از آن حیث که جدی در ادبیات کودک نمیآید)،بر این پیش فرض متکی است که کودکان نمیفهمند در راستای تحقیر کودکان است؛همه آنچه تا حالا گفتم و شاید حتی جدا کردن ادبیات کودک از بزرگسال، شیوهای برای سرکوب«بچهگانه بودن»باشد.
و تناقضی که بین عادت(تم قصه)و هنجارشکنی(فرمبند)و تکرار هنجارشکنی و در آمدن به شکل عادتی ذهنی هست(انگار هر نوع مخالف خوانیای،سرانجام جزئی از تز اصلی می- شود)،گیر است: «یک شب همه کاغذها را از همه گوشه اتاقم و پستوی کوچکم جمع کردم،پارهپاره کردم و دور ریختم و به جای آنها یک جمله بزرگ خیلی بزرگ نوشتم: من تصمیم گرفتهام عادتهای بدم را ترک کنم و چند روز بعد کمی تعمیرش کردم: من تصمیم گرفتهام تمام عادتهایم را ترک کنم از کلمه«عادت»بدم میآمد."