خلاصه ماشینی:
"اما اینجا در پایان سفر،تغییر یا حادثه مهمی روی نمیدهد و بهتر است بگوییم که این سفر به رفتنش «اریش کستنر»شیوه رایج ارائه آموزههای اخلاقی و اجتماعی را فراموش نمیکند و به بهانههای مختلف،از امور تربیتی و فلسفی(صفحه 110 و 111)، گیاهشناسی(صفحه 75 و 143) و موسیقی(صفحه 108)سخن به میان میآورد، اما اگرچه اینها میتوانند ویژگیهای یک رمان محسوب شوند،دلایل لازم و کافی برای پرداختن به آنها در زمان وجود ندارد نمیارزد.
شخصیتپردازی معمولا در بررسی کاراکترها به بیان،اعمال،میزان دانستهها، وضعیت عاطفی،نوع نگرش و نحوه روابط آنها با دیگران و نیز به محیط اجتماعیشان توجه میشود و اگر قرار باشد که یک کاراکتر نقش محوری ایفا کند،باید در تمام زمینههای فوق سهم بیشتری از داستان را به خود اختصاص دهد یا دارای ویژگیهای برجستهتری باشد تا خواننده او و جایگاهش را باور کند.
«اریش کستنر»در طول رمان «امیل و سه پسر دوقلو»،بدون حرکت دادن کاراکترهایش و تحمیل اجباری موقعیتها بر آنان،قادر به داستانگویی نیست و گرچه تأکید زیادی هم بر حادثه دارد،حوادث رمان او اتفاقات پیش پا افتادهای هستند که او اصرار دارد آنها را عجیب و استثنایی جلوه دهد؛وقتی«هانس شماخ»پادو،خبری برای کاراکترهای داستان میآورد تا،هم نویسنده و هم آنها را از بیکاری و بیهودگی نجات دهد و بهانه تازهای برای نوشتن حدود 100 صفحه دیگر رمان پیدا شود،«کستنر»ورود او را بسیار غیرمترقبه نشان میدهد: «پس از شام پسرها دوباره توی ایوان شیشهای نشستند.
»(صفحه 114) «اریش کستنر»شیوه رایج ارائه آموزههای اخلاقی و اجتماعی را فراموش نمیکند و به بهانههای مختلف،از امور تربیتی و فلسفی (صفحه 110 و 111)،گیاهشناسی(صفحه 75 و 143)و موسیقی(صفحه 108)سخن به میان میآورد،اما گرچه اینها میتوانند ویژگیهای یک رمان محسوب شوند،دلایل لازم و کافی برای پرداختن به آنها در زمان وجود ندارد."